معرفی و دانلود کتاب صوتی چهل و یکم

معرفی کتاب صوتی چهل و یکم

کتاب صوتی چهل و یکم نوشته‌ی حمید بابایی، روایتی شنیدنی و جالب از حادثه مسجد گوهرشاد مشهد است و داستان مامور نظمیه‌ای را تعریف می‌کند که به خاطر حضور در آن ماجرا، قصد توبه و بازگشت دارد.

درباره کتاب صوتی چهل و یکم:

حادثه مسجد گوهرشاد و مواجهه انسان‌های مختلف با این واقعه، سوژه اصلی کتاب صوتی چهل و یکم است. داستان از جایی آغاز می‌شود که یک مامور ساده نظمیه به نام ادریس، در زمان حادثه گوهرشاد در آنجا حضور داشته و همین موضوع موجب ناراحتی و عذاب وجدان او شده است. او آنقدر با خود فکر و خیال می‌کند که سرانجام پس از مراجعه به یکی از علما، تصمیم به توبه می‌گیرد. اما برای آنکه از ته دل اطمینان پیدا کند که بازگشتش به سوی خدا مورد قبول واقع شده، نیت می‌کند به مدت چهل شب در مسجد گوهرشاد، نماز شبی به نیت ملاقات با امام زمان بخواند.

در میانه داستان چهل و یکم، ادریس با مردی جوان به نام میرعماد ملاقات می‌کند؛ کسی که به خاطر قرض‌های مالی‌اش باید چهل باب از تذکره الاولیای عطار نیشابوری را بنویسد و از این راه قرض خانوادگی خود را ادا کند.

حمید بابایی نویسنده رمان چهل و یکم درباره نوشتن این اثر گفته که چندین سال پیش داستانی کوتاه درباره ماجرای مسجد گوهرشاد و موضوع توبه و بازگشت به سوی خداوند نوشته که زبانی قدیمی و شبه قجری نیز داشته است. پس از استقبال از این داستان، سرانجام او رمانی بر همین اساس می‌نویسد و ادای دینی به متون کهن فارسی نیز می‌کند.

حمید بابایی را بیشتر بشناسیم:

یکی از نویسندگان و منتقدان جوان سال‌های اخیر، حمید بابایی است. او در سال 1364 در تهران متولد شد و در دوره کارشناسی رشته مهندسی معدن و در دوره کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر را خوانده است. او علاوه بر نوشتن رمان چهل و یکم، کتاب‌های خاک سفید و پیاده را در کارنامه ادبی خود دارد. اما ماجرای نویسنده شدن حمید بابایی به سال 1379 بازمی‌گردد؛ زمانی که در دوره‌های ادبی فرهنگسرای اشراق شرکت می‌کرده و پس از آن نیز داستان‌های کوتاه و نقدهای ادبی‌اش را در نشریات مختلف به چاپ می‌رسانده است.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سرانجام در سال 1388 نفر چهارم بخش داستان مسابقات ملی قرآنی شد و در همان سال رتبه اول مسابقات ادبیات جنگ دانشگاه تهران را از آن خود کرد. موفقیت‌های بابایی ادامه دار شد و در سال‌های بعدی جایزه ادبی زاینده رود و کبوتر حرم را نیز کسب کرد.

کتاب صوتی چهل و یکم به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به کتاب‌هایی با حال و هوای مذهبی و دینی علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شما مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی چهل و یکم می‌شنویم:

ادریس پا به مسجد که گذاشته و چشمش به گلدسته‌های گوهرشاد که افتاده بود دلش پر کشیده بود برای چارقد رنگی گل‌نسا. حالا گل‌نسا کجا بود؟ می‌دانست، اما دلش باز هم شور او را می‌زد. همین‌که چند قدم از او دور می‌شد، انگار شهر از او فاصله داشت.

چه چیزی در گلدسته‌ها بود که او را یاد گلنسا می‌انداخت؟ نمی‌دانست! اما هر چه که بود یاد چارقد گُل‌گُلی او، یاد آن همه گل‌های سرخ ریز ریز که بوی تن او، بوی موهای هوش‌ربای او را گرفته بودند، افتاده بود.

خسته و کوفته بود. اما باید زودتر نماز می‌خواند و افطار می‌کرد. رفت همان کنج همیشگی؛ جایی نزدیک محراب. مسجد خلوت بود. مثل همه مساجد، پاییز و زمستان که می‌شد، گوهرشاد هم خلوت می‌شد. بخاری زغال‌سنگی کنج مسجد، گرمای چندانی نداشت و برای همین شبستان همچنان سرد بود. خادم مسجد گلایه می‌کرد زغال و هیزم گران شده و نذورات مردم کفاف چند تا بخاری را نمی‌دهد.

غرغرکنان چراغ‌های روغنی را روشن می‌کرد و می‌گفت روغن همین چراغ‌ها را هم به زحمت تهیه می‌کند. حالا هوا چنان سرد بود که کناره‌های حوض وسط صحن یخ بسته بود. لابد تا صبح و سحر که هوا سردتر هم می‌شد، یک لایه ضخیم یخ روی حوض را می‌پوشاند. سرما بیداد می‌کرد. استخوان‌های ادریس تیر می‌کشید.

تحمل این سرما آسان نبود، چه رسد به این که با آن آب یخ‌بسته وضو هم بگیری. وقتی آب را روی دستانش ریخت، یک آن گرمایی سوزناک حس کرد، انگار یک مشت خاکستر آتش ریخته باشد روی دستش، اما بعد بلافاصله سر تا به پا یخ زد. از زور سرما تند تند وضو گرفت و سعی کرد گلیمی که به همراه داشت زودتر بکشد روی سر و دوشش.

فهرست مطالب کتاب صوتی