معرفی و دانلود کتاب صوتی پاریس پاریس
برای دانلود قانونی کتاب صوتی پاریس پاریس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی پاریس پاریس
کتاب صوتی پاریس پاریس نوشتهی سعید تشکری، به روایت واقعه ناگوار و وحشتناک مسجد گوهرشاد در تیر ماه سال 1314 میپردازد و در کنار آن از عشق میان دو انسان با شرافت به نامهای مهیار و ملک سخن میگوید.
کتاب صوتی پاریس پاریس، جدیدترین رمان سعید تشکری میباشد که روانهی بازار شده است. نویسنده در این کتاب میکوشد تا با استفاده از مستنداتی زنده و از نظر دور مانده وجههایی از تاریخ معاصر ایران را نمایان کند و موقعیت و دیدگاه بعضی روشنفکران دوران پهلوی را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. او با لحنی توصیفی روایت داستان را شروع میکند و با زبان ساده رویدادهای داستانی را شرح میدهد.
این کتاب صوتی از زبان راوی سوم شخص بیان میشود. همچنین گفتگوها و سخنان شخصیتها همراه با گویشهایی که با دقت سعید تشکری انتخاب شدهاند، توانسته تاثیر به سزایی در القای فضای داستانی بگذارد.
واقعه مسجد گوهرشاد، در تیر ماه سال 1314 و در دوران حکومت پهلوی اول اتفاق افتاده است. مردم مشهد در پی اعتراض به قانون تغییر لباس به مسجد گوهرشاد رفتند و در آنجا تجمع کردند که توسط نیروهای دولتی به شدت سرکوب شدند. حضرت آیت الله سید حسین قمی، پس از اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس دستور تجمع مردم را داد و محمدتقی بهلول وظیفهی سخنرانی را به عهده گرفت و پس از مدت زمان کوتاهی در میان مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تجمع به شدت سرکوب و بیش از 1600 نفر کشته و زخمی شدند. پس از این اتفاق روحانیون برجستهی مشهد دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه بعضی از مدیران ادارات مشهد نیز تغییر کردند.
پاریس پاریس داستان زندگی ملک و مهیار در سال 1314 است، مهیار یکی از یتیمزادههای قوچانی است و ملک دختریست که به تازگی از فرنگ بازگشته و بخت و اقبالی همانند مهیار دارد. آنها در سالی که حکومت پهلوی اول حادثه کشتار مسجد گوهرشاد را برنامهریزی میکند با همدیگر آشنا میشوند. رابطه آنها با گذر زمان عمیقتر میشود. گویا شناخت هر کدام از آنها برای دیگری با شناخت تاریخ پرپر شده مشهد یکی میشود.
ملک سردار حشمت را همانند پدر خود میداند و برای او ارزش بسیاری قائل است، اما سردار در شب کشتار مسجد گوهرشاد در انبار کتابخانه انگشتان دست مهیار را میبرد. بعد از این اتفاق او با دید دیگری به سردار حشمت نگاه میکند، ملک میفهمد که فرزند یکی از عشایر است و در کشتار وحشتناکی که در ایل قشقایی رخ داده، پدرش را از دست داده است و مادرش به خانه سردار به عنوان غنیمت فرستاده شده است. اما مادرش نمیتواند این ننگ را تاب بیاورد و پس از تولد ملک خود را به آتش میکشد. پس از واقعهی مسجد گوهرشاد ملک و مهیار پا به پای یکدیگر تلاش میکنند تا داغ این حادثه از ذهن و قلب هیچ فردی پاک نشود. این رمان خیال و اندیشهی مبدل شدن شهری مانند مشهد به شهری مانند پاریس است؛ خیالی که در نهایت به دالانی هزارتو و بیفرجام تبدیل میشود.
سعید تشکری دربارهی نگارش این کتاب میگوید:
نخستین تحصیلکردگان فرنگ که به ایران بازگشتند، دچار چالشی عظیم شدند و روشنفکران ما در این دوران نیز از این ماجرا مبرا نبودند. در روند این تحقیقات به خوبی پیداست که تاریخ ما سرشار از ناگفتههایی است که واقعا ارزش افشا شدن و واقعبینی را دارند. مثلا وقتی از واقعه کشف حجاب حرف میزنیم، واقعا نمیدانیم که قهرمان اصلی آن کیست. در روند این کار از رونامههایی متعدد که در آن روزگار منتشر میشد، مانند «نوبهار»، «بهار» و «شرق آفتاب» بهره گرفتم، ضمن آنکه در این حوزه جغرافیا و آدمهایی که از کنار این ماجراها میگذشتند، بسیار قیمتیترند.
سعید تشکری نویسنده، کارگردان و رماننویس معاصر در سال 1342 چشم به جهان گشود. او در رشتهی ادبیات نمایشی فارغالتحصیل شد و عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر است، تشکری چندین فیلم ساخته و چند سریال تلویزیونی را به نگارش درآورده است، در اداره کل نمایش رادیو نیز نمایشنامههای رادیویی بسیاری را کار کرده است که با استقبال زیادی روبهرو شدند.
در بخشهایی از کتاب صوتی پاریس پاریس میشنویم:
«این عادتِ دیرینهیِ حشمت بود که به عکس ملک خیره شود و بعد نگاهش به نقشِ رویِ قالیچهی کف اتاق بیفتد و برای ملک رازِ دل کند. مثلِ حالا که بیقرار منتظر آمدن ملک از فرانسه بود.
کی میآیی ملک؟
از پنجدری، به حیاط خیره شد.
آسمانِ تهران، یکسره اَبری بود.
نمِ باران، از هوا میچِکید. مرغابیها در استخرِ بزرگِ حیاط، صدا میکردند.
حشمت میل کباب مرغابی کرد. به دیوارهایِ اتاق خود، که دور تا دور شاخ بود، نگاه کرد. شاخهای شکارهای حشمت، چون درختانِ خشکیده، یک باغستان را به خاطر میآورد.
یادِ خوابش افتاد. به عکس ملک خیره ماند و گفت:
خواب دیدم ملک جان، یک طرف برف میبارید مثل اینکه حوالی کوههایِ کلات نادری بودم. همانجا که قزاقِ بیشوکت، قَد علم کرد و قَدش تا شد. کُلنِل پسیان را آنجا شکار کردیم. یک طرفِ دیگر سبزی بود و خُرمی... مثل تالِش. مثل همان وقتها که این قزاقِ سواد کوهی ما، هنوز شاه نشده بود؛ و مثل ما قزاق بود. ما در سایه ماندیم و او به آفتاب حکومتِ پهلوی رفت. در خواب بودم یا در سبزی دامون؟ یا سرمایِ سگ کُشِ کوه و کمر نادری؟ کجا بودم ملک جان؟»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی پاریس پاریس |
نویسنده | سعید تشکری |
راوی | حامد فعال |
ناشر صوتی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵ ساعت و ۴۶ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |