معرفی و دانلود کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
برای دانلود قانونی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
به جایی فکر کنید که ناگهان همهچیز از بین میرود؛ سلامتی از دست میرود، فرصتها نابود میشوند و در نهایت، زندگی به پایان میرسد. کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی، داستان مردی را روایت میکند که با این احساسات تاریک روبهرو میشود و شما را به این نتیجه میرساند که «همهی ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به مرگ نزدیک میشویم». این داستان، یکی از آثار مشهور، کلاسیک و پرفروش تاریخ ادبیات روسیه و جهان محسوب میشود.
دربارهی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
داستان زندگی مردی که که تمام عمر خود را درگیر کار، تلاش برای کسب موفقیتهای اجتماعی و برقراری رابطه با دیگران کرده است، برای بسیاری از ما آشنا به نظر میرسد. مردی که وقتی به زمان مرگش نزدیک میشود، ناگهان با این سؤال مواجه میشود که «آیا تمام این تلاشها واقعاً ارزش داشت؟» داستان کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ (The Death of Ivan Ilyich) نوشتهی لئو تولستوی (Leo Tolstoy)، با خبری ساده و سرد از مرگ ایوان ایلیچ آغاز میشود. دوستانش در دادگستری، بهجای آنکه از مرگ او ناراحت شوند، سریعاً دربارهی تغییرات احتمالی در سِمتها و فرصتهای ارتقای شغلی که با مرگ ایوان ایجاد شده، صحبت میکنند.
پیتر ایوانوویچ، دوست و همکار نزدیک ایوان، پس از شنیدن خبر مرگ وی، به خانهاش میرود تا وظیفهی اجتماعی حضور در مراسم تدفین را انجام دهد. اما در حرکات و رفتارهایش پیداست که مانند دیگران، تحت تأثیر مرگ ایوان قرار نگرفته است. در واقع، هنگامی که پیتر به جسد بیجان ایوان نگاه میکند، بیشتر به فکر بازی بعدازظهر پاسورش است. لئو تولستوی در این صحنه از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ، طنزی تلخ از بیتفاوتی جامعه نسبت به مرگ را به تصویر میکشد؛ جامعهای که حتی در مواجه شدن با مرگ نیز نقاب خود را حفظ میکند. تولستوی در اینجا این واقعیت ناخوشایند زندگی را به نمایش میگذارد که مرگ دیگران، تنها زمانی اهمیت دارد که برای ما سودی به همراه داشته باشد.
در ادامه، داستان به گذشتهی ایوان بازمیگردد و زندگی او را از کودکی تا زمان مرگش مرور میکند. در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی، ایوان ایلیچ کسی است که تمام زندگی خود را در تلاش برای پیروی از استانداردهای جامعه سپری میکند. او هرگز از خود نمیپرسد که آیا راهی که در پیش گرفته، درست است یا خیر. او صرفاً به انجام وظایف و مسئولیتهای اجتماعیاش میپردازد، بدون آنکه نسبت به آنها احساسی عمیق داشته باشد و بدون آنکه از آنها لذت کافی برده باشد.
داستان مرگ او از آنجا آغاز میشود که ناگهان ایوان دردی در پهلوی خود حس میکند. درد پهلوی ایوان ایلیچ در واقع نتیجهی یک حادثهی ساده است؛ او هنگام نصب پردههای خانهی جدیدش از نردبان سقوط میکند و پهلویش به شدت آسیب میبیند. اگرچه در ابتدا این حادثه بیاهمیت به نظر میرسد و ایوان ایلیچ توجه چندانی به آن نمیکند، اما به مرور زمان، درد در پهلوی او شدت میگیرد و به یک مشکل جدی تبدیل میشود.
این درد کمکم او را از پا میاندازد و به سوی مرگی تدریجی و دردناک هدایت میکند. ایوان، شخصیت اصلی کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی است که تا پیش از این هرگز به مرگ فکر نکرده بود، اما اکنون باید با این واقعیت سرد و بیرحم روبهرو شود. او تلاش میکند با مراجعه به پزشکان راهی برای بهبود پیدا کند، اما هرچه بیشتر تلاش میکند، بیشتر به این نتیجه میرسد که مرگش نزدیک است. مخاطب همراه با ایوان، تغییرات روانی و جسمانی او را تجربه میکند. ابتدا، ایوان مرگ را نادیده میگیرد و تلاش میکند به زندگی عادیاش ادامه دهد، اما با پیشرفت بیماری، ناچار است با واقعیتی که در انتظارش است، روبهرو شود.
بیماری ایوان ایلیچ فرصتی به او میدهد تا به معنای زندگی خود بیندیشد. او در این برهه از زندگی، گذشتهی خود را مرور میکند و درمییابد که هرچه از کودکی دورتر شده، شادیها و لحظات واقعی زندگیاش کمتر شدهاند. بهتدریج او به این نتیجه میرسد که بیشتر لحظات خوشبختیاش چیزی جز توهمی سطحی نبوده است. زندگیای که از بیرون پر از موفقیت و شکوه به نظر میرسید، در واقع برای او پوچ و بیمعنا بوده است.
در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی، در حالی که ایوان با مرگ دست و پنجه نرم میکند، درمییابد کسانی که تا دیروز دوستان و همکاران صمیمیاش بودند، هیچ اهمیتی به او نمیدهند. حتی همسرش، پراسکوویا فئودورونا، تنها به این فکر است که چه منافعی از مرگ ایوان نصیبش میشود و چگونه میتواند پول بیشتری از دولت دریافت کند. یکی از تلخترین و عمیقترین بخشهای رمان مرگ ایوان ایلیچ، لحظاتی است که ایوان ایلیچ در بستر مرگ به زندگیاش نگاهی دوباره میاندازد. او به این نتیجه میرسد که تمام عمرش را صرف چیزهای بیارزش کرده است؛ حرفهای که معنای خاصی برایش نداشته، ازدواجی که تنها بر اساس منافع اجتماعی شکل گرفته، و دوستانی که به جای خود او، بیشتر به ظاهر و جایگاهش اهمیت میدهند و این موضوعات تحمل بیماری را برای او سختتر میکنند.
در داستان کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی، تنها کسی که در این دایرهی دروغ و فریب نقش بازی نمیکند، جرآسیم، خدمتکار روستایی و سادهدل ایوان است. او با خلوصی که در خدمتش به ایوان دارد، تنها کسی است که ایوان در حضورش احساس راحتی و تسکین میکند. زمانی که ایوان درمییابد تمام روابط زندگیاش، از همسر تا دوستان، چیزی جز فریب نبوده، در این خدمتکار ساده و بیآلایش خود، حقیقتی ناب را پیدا میکند. جرآسیم، که بدون هیچگونه انتظار یا منفعت شخصی به او خدمت میکند، نماد انسانیتی است که لئو تولستوی در مقابل جامعهی مادیگرای زمان خود قرار میدهد.
در پایان داستان مرگ ایوان ایلیچ، وقتی ایوان بهآرامی چشمهایش را میبندد و بهسوی نور میرود، لئو تولستوی ما را با این پرسش عمیق تنها میگذارد: «آیا زندگی ما نیز مانند ایوان در لحظات پایانی معنای تازهای پیدا خواهد کرد؟ یا همچنان در فریب اجتماعی و ظاهر زندگی خود غرق خواهیم ماند؟» تولستوی در آثار پیشین خود همچون «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا»، بستر فکری و فلسفی لازم برای خلق شاهکاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» را فراهم کرده است. هر یک از این آثار، بهعنوان گامهایی در تکامل اندیشههای او، به مفاهیم بنیادین زندگی و مرگ، روابط انسانی، و فشارهای اجتماعی پرداختهاند. در جنگ و صلح، تولستوی به کاوشی عمیق در تأثیر جنگ بر روح انسان و تحولات روانی ناشی از مواجهه با مرگ و نیروهای فراتر از کنترل فرد میپردازد. این تجربه، پایهای برای بررسی عمیقتر مفهوم مرگ در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ را فراهم میکند.
همچنین در آنا کارنینا، این نویسندهی شهیر ادبیات روسیه، به پیچیدگی روابط انسانی و فریبهای اجتماعی پرداخته است؛ روابطی که در آن افراد بهجای دنبال کردن خوشبختی واقعی، بیشتر تحت تأثیر جایگاه و انتظارات اجتماعی قرار میگیرند. این موضوعات، بهویژه فشارهای اجتماعی و تأثیرات آنها بر انتخابهای فرد، در داستان مرگ ایوان ایلیچ به اوج خود میرسند. لئو تولستوی در هر سه اثر، مسیری فلسفی را طی میکند که در نهایت، در کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ به شکلی عمیق و ناب، مفهوم زندگی بیمعنا و مواجههی نهایی با مرگ را به تصویر میکشد.
شاید بزرگترین درس داستان این باشد که پیش از مواجه شدن با مرگ، باید نگاهی دوباره به زندگی بیندازیم و ببینیم که آیا آنچه بهعنوان موفقیت و خوشبختی میشناسیم، واقعاً ارزشمند است یا نه. ایوان ایلیچ در نهایت به نوعی آرامش میرسد؛ آرامشی که از درک این حقیقت ناشی میشود که مرگ، بخشی طبیعی از زندگی است و تنها با پذیرش آن میتوان به معنای واقعی زندگی کرد. لحظات پایانی رمان، تصاویری از گذر ایوان ایلیچ از تاریکی به روشنایی ارائه میدهد؛ تصاویری که نماد گذر از زندگی سطحی و بیمعنا به درکی عمیقتر از زندگی و مرگ است. کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ نوشتهی لئو تولستوی توسط نشر صوتی آوانامه و با صدای محسن زرآبادی پور، بر اساس ترجمهی دقیق سروش حبیبی که توسط نشر چشمه تهیه شده، به انتشار رسیده است.
جوایز و افتخارات کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
- یکی از پرفروشترین آثار ادبی در سطح جهان
- ترجمهشده به بیش از 20 زبان زندهی دنیا
- انتخابشده بهعنوان یکی از مهمترین آثار داستانی تاریخ ادبیات، توسط انجمن کتاب نروژ
- یکی از 100 کتاب تأثیرگذار کلاسیک بر ادبیات قرن بیستم، به انتخاب حلقهی منتقدان اروپا
نکوداشتهای کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
- کتابی که زندگی و مرگ را از دیدگاهی تازه به ما نشان میدهد. (کاتلین کلاهسی)
- احتمالاً مهمترین اثر داستانی کلاسیک در مورد مرگ؛ اثری پخته و تأملبرانگیز با فلسفهای عمیق. (نیویورکر)
- بعد از کتاب جنگ و صلح، کتاب مرگ ایوان ایلیچ معروفترین اثر لئو تولستوی است؛ کتابی الهامبخش و تأثیرگذار. (روزنامهی گاردین)
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ
از این کتاب تاکنون دهها نمایش، فیلم و سریال اقتباس شدهاند که از میان معروفترینهایشان میتوان به فهرست زیر اشاره کرد:
- فیلم Ikiru به معنای «زیستن»، ساختهی آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa) در سال 1952، یکی از اقتباسهای سینمایی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی، محسوب میشود. این فیلم داستان یک کارمند توکیویی به نام کانجی واتانابه را روایت میکند که پس از تشخیص بیماری سرطان، در جستوجوی معنا و هدفی برای زندگی خود است.
- فیلم زندگی (Living) به کارگردانی اولیور هرمانوس (Oliver Hermanus)، بازسازی دوبارهی فیلم Ikaru و اقتباسی جدید از رمان مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی است. این فیلم، داستان رودنی ویلیامز، یک کارمند بریتانیایی در سال 1953 را روایت میکند که پس از تشخیص ابتلایش به بیماری مرگبار سرطان، زندگی خود را دوباره ارزیابی میکند.
- فیلم «پله آخر» به کارگردانی علی مصفا، یکی از آثار برجستهی سینمای مستقل ایران بهشمار میآید که الهامگرفته از داستان مرگ ایوان ایلیچِ تولستوی است. این فیلم با بازی لیلا حاتمی و علی مصفا، داستان زندگی مردی را روایت میکند که پس از اینکه متوجه میشود مرگش نزدیک است، به نوعی به بازنگری در زندگیاش میپردازد.
کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ برای افرادی که به دنبال تعمق در معنا و مفهوم زندگی و مرگ هستند، بسیار تأثیرگذار خواهد بود. شنیدن نسخهی صوتی این داستان کلاسیک فلسفی و روانشناختی را به کسانی که علاقهمند به تأملات فلسفی هستند، توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ میشنویم
صبح بود. اما فقط به آن نشان که گراسیم رفت و پیوتر آمد و شمعها را خاموش کرد و یک پرده را کنار زد و بیصدا به مرتب کردن اتاق پرداخت. از اینکه بگذری خواه صبح بود خواه شب و جمعه بود یا یکشنبه، ابداً تفاوتی نداشت. همهاش همان درد جانسوز بود که اندرون او را میجوید و یک لحظه آرام نمیشد و نیز آگاهی به اینکه جان، پیوسته و بیامید به بازگشت از کالبدش بیرون میرفت، اما اجاق زندگیاش هنوز کاملاً سرد نشده بود. پیوسته همان عفریت هولانگیز و منفور مرگ بود که به او نزدیک میشد و تنها واقعیت مسلم بود و پیوسته همان دروغ، که اطرافش را گرفته بود. در چنین حالی هفتهها و روزها و ساعتهای روز کجا برایش اهمیتی داشتند؟
«چای میل ندارید؟»
ایوان ایلیچ با خود گفت: «او فقط میخواهد نظم کارش برقرار باشد و نظم کارش ایجاب میکند که خانم و آقایش صبحها چای بخورند.»
گفت: «نه!»
«میل ندارید روی کاناپه تشریف ببرید؟»
ایوان ایلیچ با خود گفت: «فقط میخواهد کار خودش را بکند که مرتب کردن اتاق است. میخواهد نظافت کند و من مزاحم کارش هستم. من برای او کثافت و بینظمیام.» به خشکی جواب داد: «نه، راحتم بگذار!»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی مرگ ایوان ایلیچ |
نویسنده | لئو تولستوی |
مترجم | سروش حبیبی |
راوی | محسن زرآبادی پور |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۳ ساعت و ۲۹ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی |
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما