معرفی و دانلود کتاب صوتی مدار شمالگان

معرفی کتاب صوتی مدار شمالگان

در کتاب صوتی مدار شمالگان نوشته‌ی علی دلشاد تهرانی، با گروهی جوان همراه خواهید شد که به کشورهای شمالی اروپا همچون فنلاند سفر می‌کنند تا بتوانند پدیده شفق قطبی را ببینند. کتابی ماجراجویانه با زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی که در آن دو داستان موازی، همزمان پیش می‌رود.

درباره کتاب صوتی مدار شمالگان:

علی دلشاد تهرانی در بخش اول کتاب صوتی مدار شمالگان روایت‌گر شخصی به نام علی است که به تازگی‌ از سفر برگشته و قصه از زاویه‌ی دید ا‌ول شخص، اتفاقات روزمره‌ی او را به تصویر می‌کشد. اما در بخش دوم که قصه از زاویه‌ی نگاه سوم شخص بیان می‌شود، داستان گروهی است که برای دیدن شفق قطبی به مدار شمالگان و‌ شمالی‌ترین منطقه‌ی اروپا سفر کردند و نویسنده در نهایت این دو قصه را به آرامی با هم پیوند می‌دهد.

در رمان مدار شمالگان جزئیات سفر همانند یک سفرنامه به تصویر کشیده شده تا شما با مناطق گوناگون کشور‌های اسکاندیناوی و فرهنگ آن‌ها آشنا شوید. روایتی جذاب که حس ماجراجویی و کنجکاوی شما را تحریک می‌کند و در کنار آن فرهنگ مردم ایران و کشورهای اروپایی را می‌توانید مقایسه کنید و آشنایی مختصری از آن‌ها به دست آورید.

نویسنده با هوشمندی داستان را طوری جلو می‌برد که در لابه‌لای آن، نظرات خود درباره موضوعات فرهنگی و اجتماعی ایران و اروپا را بیان می‌کند و فضاسازی مناسبی از محیط ارائه می‌دهد.

علی دلشاد تهرانی را بیشتر بشناسیم:

علی دلشاد تهرانی یکی از نویسندگان جوان ایرانی به شمار می‌رود که علاوه بر نوشتن، سال‌ها در زمینه برنامه‌نویسی و ایده‌پردازی فعالیت کرده و در همین اواخر پادکست دارما را نیز تولید کرده است. همچنین او علاوه بر کتاب بازی با مرگ، رمان مدار شمالگان را در کارنامه ادبی خود دارد.

دلشاد تهرانی در رشته آمار و MBA تحصیل کرده و در سال‌های اخیر بر روی توسعه کسب‌وکارهای کوچک و استارتاپ‌ها کار می‌کند.

کتاب صوتی مدار شمالگان به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر فردی ماجراجو و اهل سفر هستید و می‌خواهید از دریچه ادبیات و داستان با مناطق مختلف دنیا آشنا شوید، این کتاب جذاب به شما توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب صوتی مدار شمالگان می‌شنویم:

صدای برخورد انگشتان دست سیامک با در ورودی، خواب را از چشمان‌شان ربود. همه غرق در خواب مشترک سبز رنگ شب گذشته بودند. سیامک با صدای شاداب فریاد زد: «ماشین دم دره، زود باشین تنبلا! صبحونه تموم شد. » بچه‌های خانه دوبلکس به نوبت از سرویس بهداشتی استفاده می‌کردند و پس از پوشیدن لباس خارج می‌شدند. دخترها هم که در طبقه بالا بودند، سریع‌تر از پسرا پایین آمدند و همگی به سمت سالن غذاخوری حرکت کردند.

از ظاهر دخترها اینطور به نظر می‌رسید که خیلی قبل‌تر از خواب بیدار شده بودند. سالن غذاخوری در فاصله نه چندان دور از کلبه‌ها، در یک ساختمان مجزا قرار گرفته بود. شیشه‌های بزرگ با چشم انداز پیست اسکی، محیط دلنشینی را فراهم کرده بود. بوی قهوه و صدای کودکانی که از سمتی به سمت دیگر می‌دویدند و با زبان ناآشنایی حرف می‌زدند، فضا را پر کرده بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی