معرفی و دانلود کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود

معرفی کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود

جنیفر ترمز در کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود با الهام از داستانی واقعی به کودکان درسِ اراده و پشتکار می‌آموزد. نویسنده در این اثر شنیدنی به زندگی مادربزرگ گیت وود می‌پردازد؛ پیرزنی که یک روز صبح، در سن 67 سالگی تصمیم گرفت بدون اینکه کسی را خبر کند، به یک پیاده‌روی طولانی برود...

درباره کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود:

اِما گیت‌وود زندگی سختی را پشت سر گذاشته بود. او یازده بچه را به‌تنهایی بزرگ کرده بود و تمام این سال‌ها همسری داشت که چندان از او حمایت لازم را به عمل نمی‌آورد. یک روز اِما در سن شصت‌وهفت‌سالگی تصمیم گرفت تا به یک پیاده‌روی طولانی برود و اینجا بود که ماجرای کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود (Grandma Gatewood Hikes the Appalachian Trail) ‌آغاز شد.

مادربزرگ گیت‌وود خودش بود و لباس‌هایش؛ او با یک جفت کفش کتانی نازک برزنتی به راه افتاد، دره‌ها و کوه‌ها را پیمود، طوفان‌های سختی را نظاره‌گر شد؛ زمانی که شرایط در مسیر، سخت و تحمل‌ناپذیر می‌شد، مادربزرگ یا به غریبه‌ها پناه می‌برد و یا همه چیز را به شانس واگذار می‌کرد. او آنقدر پیش‌ رفت تا موفق شد به کوهستان آپالاچین برسد. زمانی که رسانه‌ها از ماجراجویی بزرگ او باخبر شدند، همگی به تشویق او پرداختند.

جنیفر ترمز (Jennifer Thermes) در کتابی که پیش‌روی شماست، با الهام از داستانی واقعی تصویری شگفت‌انگیز از استقامت و اراده را پیش چشمان شما قرار داده و به همه‌ی زنان، در هر سنی،‌ نشان می‌دهد که هیچ قله‌ای غیرقابل‌عبور نیست.

نکوداشت‌های کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود:

- یک انتخاب عالی... (School Library Journal)
- داستانی الهام‌بخش برای خوانندگان در هر سن و با هر جنسیت. (Kirkus Reviews)

کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود مناسب چه کسانی است؟

جنیفر ترمز این کتاب شنیدنی را برای کودکان 6 تا 10 سال به نگارش درآورده است.

در بخشی از کتاب صوتی مادربزرگ گیت وود می‌شنویم:

آخرای تابستون، اون بیشتر از نصفِ راه رو رفته بود ولی روحش هم خبر نداشت که یک طوفان وحشتناک به سمت شرق در حرکته. بالاخره طوفان از راه رسید. بارون زمین رو توی خودش غرق کرده بود و رودها خونه‌ها رو از جا کنده بودن. باد درخت‌ها رو شکونده بود و اون‌ها رو به زمین می‌کوبید. از اونجایی که اِما در اعماقِ جنگل بود، آمار تلفات رو نشنیده بود. برای مادربزرگ، این فقط یک هوای بدِ دیگه بود.

توی مسیر، پاش به یک برآمدگی گیر کرد و پیچ خورد اما سلانه سلانه به راهش توی گل و لای ادامه داد. اون سعی کرد از یک رود که از بارون سرازیر شده بود رد بشه ولی جریان آب خیلی سریع بود و اِما هم بلد نبود شنا کنه.

مادربزرگ دیگه خسته شده بود.

این شد که یک پناهگاهِ شلوغ که یک گروه از پسرهای شهری توش جمع شده بودن پیدا کرد. کلبه کوچیک و نمناک بود ولی اِما از معاشرت با جوون ترها لذت می‌برد و اون‌ها هم دوست داشتن که داستان هاش رو بشنون.

روز بعد، پسرها بهش کمک کردن تا از رود رد بشه و دوباره توی مسیرش قرار بگیره. توی راه، اِما به دو تا از پسرهای جوونِ دوچرخه سوار پیوست و باهم از رودِ جورج گذشتن.

فهرست مطالب کتاب صوتی