معرفی و دانلود کتاب صوتی فرجام آندریاس
برای دانلود قانونی کتاب صوتی فرجام آندریاس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی فرجام آندریاس
کتاب صوتی فرجام آندریاس آخرین اثر درخشان و گیرای یوزف روت، دربارهی مردی تنها، فقیر و بیخانمان است که در کنار رودی به نام سن زندگی میکند و با ورود غریبهای خوش لباس زندگیاش دگرگون میشود.
شخصیت اصلی این کتاب مردی به نام آندریاس میباشد که همیشه در حال نوشیدن الکل است، او که در کنار افراد بیخانمان دیگر زندگی میکند، آندریاس در یکی از روزهای فصل بهار با مردی میانسال و خوشتیپ روبهرو میشود و مبلغ قابل توجهی پول از او دریافت میکند، این مرد خوشلباس در گذشته پس از شنیدن داستان زندگی قدیسه ترز که اهل لیزیو بوده، مسیحی شده است و از آندریاس درخواست میکند که اگر روزی بخت با او یار بود و توانایی پرداخت بدهیاش را داشت، آن را به کلیسای قدیسه ماری باتینیول اهدا کند.
آندریاس خود را مدیون این مرد میداند و احساس دین خاصی نیز نسبت به قدیسه ترزا پیدا میکند. اما او معتاد به الکل است و این مانع بزرگی برای تغییر زندگیاش و ادای دینش است. این دیدار و این لطف مرد غریبه روزگار حیرتآوری را برای آندریاس رقم میزند و زندگی او را دگرگون میکند. زندگیای که از ابتدا تا انتها برای او سرشار از رنج و عذاب بوده است.
یوزف روت (Joseph Roth)، به دلیل نداشتن پدر، همیشه مفهوم و معنای عمیق پدر را در آثارش میگنجاند، این اثر بازتابی از واقعیتهای زندگی خود روت است که آن را به نگارش درآورده است. افرادی که مثل روت تنها بودهاند و دور از وطن و خانهی خود زندگی کردهاند و در نهایت تنها و بیکس مردهاند. روت در سالهای آخر زندگیاش با تبعید، اعتیاد به الکل و بیماری عفونت ریه دست و پنجه نرم میکرد و در سن 45 سالگی در سال 1939 در گداخانهای وحشتناک در پاریس دار فانی را وداع گفت.
موسی یوزف روت، نویسندهای درخشان است که در سال 1894 به دنیا آمد، اولین اثر او مجموعه داستان تار عنکبوت بود که هیچگاه به پایان نرسید. او در سالهای آخر عمرش به الکل اعتیاد شدید پیدا کرد، اما دست از نگارش برنداشت و این کتاب را نوشت که پس از مرگش منتشر شد. آثار او طرفداران بسیاری دارد و یکی از برجستهترین کتابهای سبک ادبیات آلمانی به حساب میآید. از دیگر آثار او عبارتاند از: شب هزار و دوم، نسل بر باد رفته، مارش رادتسکی و ایوب: داستان یک مرد ساده.
در بخشی از کتاب صوتی فرجام آندریاس (The Legend of the Holy Drinker) میشنویم:
آندریاس صبح روز یکشنبه با این عزم محکم از خواب بیدار شد که تا رفتن دختر زیبا از او جدا نشود. بله و حتی خیالات لطیفی مثل همراه شدن با او در مسافرت به کن هم به سرش زده بود. این عادت آدمهای ندار و فقیر است که هر پول کمی را که توی جیبشان دارند زیاد حساب کنند، بخصوص اگر دائمالخمر هم باشند. پس آندریاس هم که شامل همین اصل میشد نهصد و هشتاد فرانکش را همان صبح یک بار دیگر شمرد و حالا که آنها را توی کیف پولش گذاشته بود و کیف پول توی جیب کت نونوارش بود، آن پول به نظرش ده برابر میآمد. این شد که وقتی یک ساعت بعد دختر در نزده وارد اتاقش شد و از او پرسید که قبل از سفرش به کن میخواهند شنبه را کجا خوش بگذرانند و او در جواب اسم فونتن بلو از دهانش در رفت اصلاً از خودش تعجب نکرد. شاید این اسم را جایی شنیده بود یا شاید هم خوابش را دیده بود. اصلاً خودش هم نفهمید که این اسم چه طور سر زبانش آمد.
پس آنها یک تاکسی گرفتند و راهی فونتن بلو شدند. بعد معلوم شد که دختر آن دور و بر رستوران خوبی هم سراغ دارد؛ رستورانی با خوردنیهای خوب برای خوردن و نوشیدنیهای خوب برای نوشیدن و تازه پیشخدمت هم دختر را میشناخت و حتی او را با اسم کوچکش صدا میزد. اگر آندریاس ذاتاً آدم حسودی بود حتماً از کوره در میرفت، اما چون این طور نبود اتفاقی هم نیفتاد. ساعتهایی را به خوردن و نوشیدن گذراندند و بعد تاکسی گرفتند و به پاریس برگشتند و ناگهان یکی از شبهای تابناک پاریسی پیش رویشان بود و آنها مانده بودند که شب را چه طور بگذرانند، درست مثل آدمهایی که نمیدانند اصلاً مال هم نیستند و فقط اتفاقی به هم برخوردهاند.
شب همچون صحرایی سراسر نور داشت پیش چشمشان گسترده میشد. آنها هر خوشی را که یک مرد و زن میتوانند با هم داشته باشند، تجربه کرده بودند و دیگر عقلشان به جایی نمیرسید که چه کار کنند. پس تصمیم گرفتند از همان حقی که برای همه آدمهای روزگار ما در مواقع بلاتکلیفی محفوظ است استفاده کنند و به سینما بروند. آنها در سالن سینما نشستند. فضا تاریک تاریک نبود، حتی تاریک هم نبود، به زحمت میشد اسم تیره و روشن را هم رویش گذاشت. آنها؛ آن دختر و آندریاس ما، دستهای هم را میفشردند. اما آندریاس از بیتفاوتی دختر ناراحت بود. خودش تصمیم گرفت به بین دو سانس همراه دختر زیبا به لابی سینما بروند و چیزی بنوشند و هر دو رفتند و چیزی هم نوشیدند. تماشای فیلم دیگر به آندریاس نمیچسبید و آنها با ناراحتی به هتل برگشتند.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی فرجام آندریاس |
نویسنده | یوزف روت |
مترجم | محمد همتی |
راوی | فرهاد اتقیایی، کامبیز خلیلی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
ناشر صوتی | نشر صوتی نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱ ساعت و ۴۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات کلاسیک |