معرفی و دانلود کتاب صوتی عشق جایش تنگ است

معرفی کتاب صوتی عشق جایش تنگ است

نویسنده‌ی موفق آلیس مونرو در کتاب صوتی عشق جایش تنگ است، داستان‌هایی را ارائه می‌دهد که در زمره‌ی بهترین آثارش می‌داند. کتاب حاضر سیر تحول مونرو در داستا‌ن‌نویسی را به خوبی به شما نشان می‌دهد.

موضوع کتاب صوتی عشق جایش تنگ است:

کتاب صوتی عشق جایش تنگ است (My best stories) در حقیقت بهتر از هر کتاب و تحلیل دیگری، شما را با تحول نویسندگی در داستان‌های کوتاه آلیس مونرو (Alice Munro) آشنا می‌سازد. ترتیب داستان‌های این کتاب، بر اساس زمان نوشتن آن‌هاست و موضوعات متفاوتی دارند. به عنوان مثال یکی از داستان‌ها عاشقانه است و فضای لطیفی را به تصویر می‌کشد، اما در مقابل داستان دیگری وجود دارد که موضوع آن پیچیده است و زمان گذشته و آینده در هم آمیخته‌اند.

آلیس مونرو معمولا موضوع قصه‌های خود را از میان زندگی روزمره‌ انتخاب می‌کند و نگاه متفاوتی به مسائل زنانه دارد و پیچیدگی‌های شخصیتی زنان از ویژگی‌های بارز آثارش هستند. داستان‌های این نویسنده بیشتر اوقات روند آرامی دارند تا این‌که در پایان بهت‌زده‌‌‌تان می‌کنند و شما را به فکر فرو می‌برند.

کتاب صوتی عشق جایش تنگ است مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های کوتاه علاقه دارید مطمئن باشید این کتاب و قلم جذاب مونرو شما را راضی خواهد کرد.

با آلیس مونرو بیشتر آشنا شویم:

او با نام آلیس آن مونرو در سال 1931 در کانادا متولد شد. مونرو در ایام نوجوانی به نویسندگی روی آورد و در سال 1950 نخستین داستان خود را با نام «ابعاد یک سایه» منتشر کرد. این نویسنده‌ی کانادایی را به عنوان یکی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان می‌دانند. مونرو سال 1951 تحصیل خود را در دانشگاه رها کرد و ازدواج نمود. این چهره‌ی ادبی در سال 1963 کتابفروشی خود را با نام کتاب مونرو را افتتاح کرد که همچنان فعالیت دارد. آلیس مونرو در سال 2013 توانست جایزه‌ی نوبل ادبیات را به دست آورد. از میان آثار این نویسنده‌ی شهیر می‌توان به می‌خواستم چیزی بهت بگم، رویای مادرم، زندگی عزیز و... اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی عشق جایش تنگ است می‌شنویم:

لوئیسا در اتاق غذاخوری هتل کامرشال نامه‌ای را که آن روز از خارج به دستش رسیده بود باز کرد. خوراک همیشگی‌اش یعنی کمی استیک و سیب‌زمینی را خورد و لیوانی شراب نوشید. غیر از او چند مسافر دیگر و دندان‌پزشکی که همسرش را از دست داده بود و هر شب آنجا غذا می‌خورد در اتاق حضور داشتند.

اوایل علاقه‌ای به لوئیسا نشان داده بود اما می‌گفت از این‌که می‌بیند زنی لب به مشروبات الکلی می‌زند بسیار تعجب می‌کند. لوئیسا با سنگینی و وقار گفت: «واسه سلامتی‌ام خوبه.»

رومیزی‌‌های سفید هفته‌ای یک بار عوض می‌شدند و در فاصله‌ی تعویض آن‌ها برای حفاظت از میز از پارچه‌های بزرنتی استفاده می‌کردند. زمستان‌ها بوی این روزمیزی‌های برزنتی که آن‌ها را با کهنه‌های آشپزخانه پاک می‌کردند در اتاق غذاخوری می‌پیچید و با بوی دود ذغال سنگی که در تنور می‌سوخت و بوی عصاره‌ی گوشت و سیب زمینی و پیاز خشک شده می‌آمیخت.

فهرست مطالب کتاب صوتی