معرفی و دانلود کتاب صوتی عادت می‌کنیم

عکس جلد کتاب صوتی عادت می‌کنیم
قیمت:
۱۷۶,۰۰۰ تومان
خرید کتاب صوتی
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عادت می‌کنیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی عادت می‌کنیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی عادت می‌کنیم

پیوند فمنیسم و ادبیات دستمایه‌ی خلق آثار ادبی بسیاری در سراسر جهان شده است. زویا پیرزاد نویسنده‌ی معاصر ایرانی، کتاب صوتی عادت می‌کنیم را حول محور این ایده نوشته است. او در این اثر به روایتی زنانه از زندگی سه شخصیت به‌نام‌های آرزو، ماه‌منیر و آیه می‌پردازد. اثر حاضر از پرفروش‌ترین رمان‌های فارسی‌ست و تاکنون به چندین زبان ترجمه شده است.

معرفی کتاب صوتی عادت می‌کنیم

عادت می‌کنیم روایت زندگی زنانی است در دهه‌ی هشتاد شمسی ایران. آرزو صارم، شخصیت اصلی رمان زویا پیرزاد در کشاکش میان انتخاب‌های خودش و آدم‌های زندگی‌اش قرار دارد. او از یک سو خود را در مقابل مادر پیرش «ماه‌منیر» و از سویی دیگر در برابر دختر جوانش «آیه» می‌بیند. سبک زندگی اعیانی ماه‌منیر باعث می‌شود رابطه‌ی او و دخترش آرزو دچار بحران‌های زیادی شود. همچنین اقتضائات سن‌وسال آیه نیز چالش‌های بسیاری برای زندگی آن‌ها می‌سازد. و آرزو در میانه‌ی این بلبشو تلاش می‌کند در جای درست زندگی‌اش بایستد و مسیر خود را از میان هزار راه پرپیچ‌وخم و بیغوله و بی‌راهه بیابد. در طول داستان کتاب صوتی عادت می‌کنیم (We Will Get Used to It) آرزو دچار یک موقعیت عشقی بغرنج می‌شود و این مسئله به چالش‌های او با اطرافیانش به‌خصوص مادر و دخترش دامن می‌زند.

این اثر داستانی تماماً زنانه در خود دارد. هم به این معنا که تمامی شخصیت‌های اصلی آن یعنی آرزو، ماه‌منیر و آیه زن هستند؛ و هم به این معنی که مردان در این جهان داستانی جایی ندارند. نه به این معنا که در سراسر داستان هیچ اثری از هیچ مردی نباشد؛ بلکه به این معنا که مردان محوریت اساسی ندارند و حضورشان در سراسر داستان -جز یک مورد- دگرگون‌کننده نیست. آرزو از همسرش جدا شده و این مصداقی از پس زدن مردانگی است. او می‌خواهد کسب‌وکار پدری‌اش را که به‌ظاهر فضایی مردانه دارد ادامه دهد. این هم مصداقی دیگر دال بر این مدعا و این که «من به‌عنوان یک زن می‌توانم در جایگاه مردانه‌ی پدرم قرار بگیرم».

چیزی که قلم زویا پیرزاد (Zoya Pirzad) و آثار او را از دیگر نویسندگان متمایز می‌کند، پرداخت دقیق و استادانه‌ی شخصیت‌ها و همچینن دقت بی‌نظیر نویسنده بر روی جزئیات است. طنین صدای فاطمه معتمدآریا و همچنین روح موسیقی مهدی زارع و گروهش، این کتاب صوتی را به اثری بسیار شنیدنی تبدیل کرده است.

کتاب صوتی عادت می‌کنیم برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به خواندن داستان‌هایی در جهان زنانه علاقه دارید و درهم‌تنیدگی ادبیات و زنانگی برای شما جذاب است، این کتاب صوتی یک پیشنهاد شنیدنی فوق‌العاده‌ای برای شما خواهد بود.

با زویا پیرزاد بیشتر آشنا شویم

با شنیدن نام زویا پیرزاد احتمالاً پیش از هر چیزی عنوان کتاب مشهور او یعنی «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» به ذهنتان خطور می‌کند. پیرزاد، نویسنده و مترجم ایرانی ارمنی‌تبار ساکن آلمان، این کتاب را در سال 1380 و در چهل‌ونه‌سالگی خود منتشر کرد. رمان‌های پیرزاد به زبان‌های زیادی از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی و ارمنستانی ترجمه شده و در سراسر دنیا مورد اقبال و استقبال قرار گرفته‌اند. او ترجمه‌ی کتاب‌هایی همچون آلیس در سرزمین عجایب نوشته‌ی لوییس کارول، و آوای جهیدن غوک (مجموعه هایکو) را در کارنامه‌ی حرفه‌ای خود دارد. از جمله افتخارات زویا پیرزاد، می‌توان به نشان فرهنگی شوالیه‌ی فرانسه یا همان لژیون دونور اشاره کرد.

جوایز و افتخارات زویا پیرزاد

- جایزه بهترین رمان سال پکا برای کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» (۱۳۸۰)
- جایزه بهترین رمان بنیاد هوشنگ گلشیری برای کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» (۱۳۸۰)
- انتخاب کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» به‌عنوان کتاب سال از سوی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی سال (1381)
- اخذ لوح تقدیر جایزه‌ی ادبی یلدا برای کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» (1380)
- برنده‌ی جایزه بیست سال ادبیات داستانی برای داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» (1376)

در بخشی از کتاب صوتی عادت می‌کنیم می‌شنویم

آرزو دامن پالتو را جمع کرد، از روی چاله پرآب پرید و غر زد: «چرا همیشه به حرف تو گوش می‌کنم معلوم نیست! حالا با این هوای گند نمی‌آمدیم تجریش نمی‌شد؟» شیرین جلوتر می‌رفت:‌ «راه بیا و اینقدر غر نزن. دو مثقال برف و شلاب آدم نکشته. یاد گرمای تابستون بیافت و شکر کن. اول لیف می‌خریم، بعد برگشتنی کتیرا و عرق برگ چنار».

- «نصرت گفت از سبزه‌باجی سبزی آش بخریم».

- «برگشتنی می‌خریم».

مرد جوانی با موهای سیاه چسبیده به سر کنار آرزو می‌آمد و زیر لب می‌گفت: «کوپن! کوپن! برنج! قند و شیکر! روغن! می‌خریم، می‌فروشیم». صورتش پر جوش بود. آرزو چندبار سر تکان داد که نه کوپن می‌خرد، نه می‌فروشد. مرد گفت:«نوار خارجی، ایرانی!». آرزو ایستاد و رو به صورت پر جوش داد زد: «گفتم نه!» و با شیرین رفتند توی بازارچه ... .

فهرست مطالب کتاب صوتی

نمونه
49 دقیقه
بخش یک
19 دقیقه
بخش دو
32 دقیقه
بخش سه
4 دقیقه
بخش چهار
14 دقیقه
بخش پنج
20 دقیقه
بخش شش
7 دقیقه
بخش هفت
22 دقیقه
بخش هشت
9 دقیقه
بخش نه
9 دقیقه
بخش ده
21 دقیقه
بخش یازده
9 دقیقه
بخش دوازده
31 دقیقه
بخش سیزده
16 دقیقه
بخش چهارده
14 دقیقه
بخش پانزده
10 دقیقه
بخش شانزده
7 دقیقه
بخش هفده
23 دقیقه
بخش هجده
14 دقیقه
بخش نوزده
28 دقیقه
بخش بیست
17 دقیقه
بخش بیست‌ویک
17 دقیقه
بخش بیست‌ودو
16 دقیقه
بخش بیست‌وسه
7 دقیقه
بخش بیست‌وچهار
8 دقیقه
بخش بیست‌وپنج
7 دقیقه
بخش بیست‌وشش
9 دقیقه
بخش بیست‌وهفت
21 دقیقه
بخش بیست‌وهشت
33 دقیقه
بخش بیست‌ونه
9 دقیقه
بخش سی
14 دقیقه
بخش سی‌ویک
9 دقیقه
بخش سی‌ودو
6 دقیقه
بخش سی‌وسه

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی عادت می‌کنیم
نویسنده
راویفاطمه معتمدآریا
ناشر چاپینشر مرکز
ناشر صوتی نوین کتاب گویا
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابMP3
مدت۸ ساعت و ۵۰ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان عاشقانه ایرانی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی عادت می‌کنیم

محمود اژدری
۱۴۰۲/۶/۲۶
با سلام و احترام
خدمت همه کتاب دوستان عزیز
امروز در مورد کتاب عادت میکنیم از نویسنده ایرانی زویا پیرزاد را کمی با هم صحبت کنیم. کتاب روایتگر داستان زندگی زنی است که قبلاً ازدواج کرده و صاحب دختری بنام آیه است. زن آرزو نام دارد و قبلاً با پسرخاله خود ازدواج کرده است و متاسفانه به طلاق ختم شده. او
بعد از مرگ پدرش کار خودش را رها می‌کند و تصمیم می‌گیرد تا شغل پدری که مشاور املاک است را ادامه دهد. کتاب رنگ لعابی امروزی دارد و مشکلات و مصائب زن‌ها در ایران را با زبان داستان بیان کرده است. به نظر من این کار خانم پیرزاد از کتاب قبلی ایشان یعنی چراغ‌ها را من خاموش میکنم جذاب تر بود. در کتاب مسائلی بیان می‌شود که شاید در جامعه فکری امروز ایران حل شده باشد ولی در کتاب‌ها به صورت اندک دیده می‌شود. ایشان این مسائل را به صورت خیلی زیبا و با درون مایه صحیح بیان کرده است. از اختلاف فکری بین نسل‌ها میان مادر و دختر خودش و جامعه که به یک زن مطلقه چه نگاهی می‌تواند داشته باشد. که به نظر من از شیوایی و حلاوت خاصی برخوردار است. در مجموع کتاب با قلمی زیبا و خوشخوان است که مطالعه آن را به همه عزیزان پیشنهاد میکنم. تنها مشکل من با نسخه صوتی این کتاب بود که به نظر من با همه استادی و صدای زیبای فاطمه معتمدآریا برای اینکار خوب نبود و در نقاطی حس کتاب را نمی‌توانند بیان کنند. چون به نظر من فقط معروف بودن مهم نیست در خوانش کتابهای صوتی بیشتر انتقال حالات در موقع خوانش مهم است. لین کتاب نوشته زویا پیرزاد از انتشارات خوب نشر مرکز چاپ شده است و ناشر صوتی آن نوین کتاب گویا با خوانش فاطمه معتمدآریا است. سپاس از شما که تا اینجا با من همراه بودید و امید از مطالعه این کتاب مثل من لذت ببرید.
somayyeh sabouhi
۱۴۰۲/۱/۷
نام کتاب باعث شد فکر کنم قرار است درباره‌ی اتفاقات روزمره‌ی زندگی یک زن معمولی بخوانم و تقریبا درست فکر کرده بودم. به ظاهر زندگی روزمره و مصائب یک زن را می‌خوانیم. این داستان زن محور هست ولی به نظرم ضد مرد نیست.
داستان در دهه‌ی هشتاد شمسی می‌گذرد و آرزو زن میانسالی است که سالهاست طلاق گرفته و با
دخترش آیه زندگی می‌کند. او شخصیتی قدرتمند دارد و پس از مرگ پدر شغل او را که بنگاه معاملات ملکی بود ادامه می‌دهد. او بچه مایه دار بوده است اما پس از مرگ پدر متوجه قرض‌های پدر می‌شود و با ادامه کار نه تنها قرض‌های پدر را می‌دهد بلکه خرج مهمانی‌ها و ریخت و پاش‌های مادرش و دخترش را نیز می‌دهد. مادر از آن تیپ‌های اشرافی است که احساس می‌کند همه باید در خدمت او باشند و دختر آرزو هم از آن تیپ‌های مصرف کننده امروزی است...
آرزو در چرخه‌ی معیوب برآورده کردن درخواست آدم‌های اطرافش و راضی نگه داشتن‌شان گیرافتاده است و زمانی که شیرین دوستش به او این امر را گوش زد می‌کند، تلاشی در شخصیتش برای درآمدن از این وضعیت نمی‌بینیم.
داستان کشش مناسبی داشت و زود به پایان رسید. اما از طرف دیگر هم ذهن به چالشی کشیده نشد. آدم‌های داستان همه سطحی هستند.
نویسنده پایان سرنوشت شخصیت آرزو را به خواننده واگذار میکند و کاملا روشن نمی‌سازد که آرزو دقیقا به کدام وضعیت عادت می‌کند آیا او به چهره و نقشی که در این جامعه از او می‌خواهد تن می‌دهد؟ یا راهی را انتخاب می‌کند که در آن آرام باشد و کمی هم خودش را دوست بدارد؟
آیا این آرزوست که باید عادت کند و یا به گفته سهراب این مادرو دخترش هستند که بالاخره عادت می‌کنند؟
و یا این جامعه است که سرانجام خود را با افراد همگام می‌کند و به تدریج دگرگون می‌شود؟
ایرج عاشوری
۱۴۰۲/۹/۷
روح داستان بر خلاف بقیه آثاری که از زویا پیرزاد خواندم، عاری از صداقت همیشگی بود. نویسنده برای جلب هم دردی و شهید نمایی شخصیت اول قصه، مردی را که سر راهش قرار گرفته به عنوان یک موجود کامل معرفی می‌کند. او هم پولدار است هم خاکی هم خیر هم هنر شناس هم وفادار هم اصیل و نجیب زاده و باقی صفات عالی.
بر
خلاف داستانی مثل چراغ‌ها... در اینجا نویسنده اشراف به فضای داستان خود ندارد و برای همین هم در دوره‌ای که گوشی موبایل استفاده می‌شود لز کوپن و کوپن فروش صحبت به میان می‌آید.
یا ماشین شخصی مرد داستان جگوار است که اساسا در ایران وجود ندارد یا خیلی سال پیش از رده خارج شده است.
همین عدم اشراف به فضای واقعی، عمده مکان‌ها و شخصیت‌ها و مسائل مربوط به آن‌ها کلیشه‌ای از آب درآمده است‌. داستان برای زمان خود نیز حتی، بوی رخوت و کهنگی می‌دهد. از شوهر سابق زن و علت این جدایی اطلاعات مفیدی در داستان نیست. به نظر می‌رسد بیشتر تلاش نویسنده در جهت مظلوم نمایی زنی است که مورد ظلم یک مرد واقع شده و هنگامی که آیوانهوی داستان با پاترول از راه می‌رسد تمامی دنیا بز علیهش می‌شوند مگر (به سبک سریال‌های ایرانی) نوکر و کلفت خانه که طبق کلیشه‌ی همیشگی خود بسیار رئوف و فهیم هستند.
صدای خانم معتمد آریا از فصل ششم به بعد روی قصه نشسته و یا شاید شنونده در این حوالی به این صدا عادت می‌کند.
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۱۲/۳
خانم پیرزاد نویسنده کتاب، زندگی بسیاری از زنان جامعه را نوشته‌اند. داستان زندگی زنی که باید قوی باشد و برای زندگی خودش و فرزندش تلاش کند. زنی که خیلی وقت‌ها خودش را فراموش می‌کند و همه کس و همه کارها را بر خودش و خواسته‌اش مقدم می‌دارد. آرزو شخصیت اول این داستان در بنگاه املاک که از پدرش به ارث کار مانده می‌کند و مخارج زندگی خودش مادش و دخترش و بدهکاری‌های پدر مرحومش را می‌دهد و وقتی تصمیم می‌گیرد مجدد ازدداج کند دخترش و مادرش و حتی دوستش هریک به نوعی او را سرزنش می‌کنند دوست داشتم که خانم پیرزاد در داستان به طور شفاف و مستقیم ازدواج آرزو را بنویسد. و اجرای زیبای خانم معتمد اریا را دوست داشتم خیلی خیلی خوب بود مخصوصا با آهنگ سازی‌های اقای زارع که عالی شده بود. اگر کتاب رو خودم می‌خوندم به راحتی و به این زیبایی نمی‌تونستم تصویر سازی کنم.
یه جایی مادر آرزو که دوست پسر داشتن دختر همسایه را خوب می‌داند ازدواج مجدد دختر خودش را تحمل نمی‌کند و این نیست مگر ترس از دست دادن، واقعا وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که چه جالب شیرین دوست ارزو و مادر آرزو و دختر ش وقتی می‌فهمند او می‌خواهد ازدواج کند ناراحت می‌شوند مهم ترین دلیل که به زبان نمی‌اورند و پنهان می‌ماند ترس از دست دادن خود ارزوست ان‌ها هر یک آرزو را برای خودشان می‌خواهند و ته آرزو را برای خودش، وگرنه باید از خوشحالی او شاد می‌شدند. کتاب خوبی است پیشنهاد می‌کنم حتما صوتی‌اش را بشنوید خیلی خیلی برای شب‌های بلند زمستان و سکوتش مناسب است بعضی از لحظات این قدر واقعی است که به نظر می‌رسد درحال تماشای فیلم هستید تا شنیدن کتاب
ممتونم از کتابراهی‌های عزیز برای این حسن سلیقه وانتخاب🙏🙏🙏🙏🙏
hadis malekpour
۱۴۰۱/۱۱/۱۶
بعد از تموم شدن کتاب‌های خانم پیرزاد سخت‌ترین کار برای من بیرون اومدن از فضای داستان و برگشتن به ریتم عادی زندگیه به وضوح از وسطای داستان کسل میشم که کتاب داره تموم میشه از بس که توی خلق فضای داستان استادانه عمل میکنن. نکته جالب و مشترک این کتاب با کتاب چراغ‌ها را من خاموش میکنم اینه که خیلی به خود مسأله دوست داشتن اشاره میکنه چیزی که خیلی از خانوما وقتی درگیر زندگی مشترک و بچه‌ها میشن فراموش میکنن و ربطی نداره به اینکه اون خانم خانه دار باشه (مثل کلاریس داستان چراغ‌ها را من خاموش میکنم) یا شاغل (مثل ارزو کتاب عادت میکنیم) و به خانوم‌ها نشون میده نادیده گرفتن خودشون و صرفا فداکاری برای دیگران چقدر خطرناکه و شخصیت هر دوکتاب خانم‌هایی هستن که دارن همه تلاششونو میکنن تا بهترین هارا برای بقیه محیا کنن سکوت کنن تا کسی نرنجه و... توی هر دو تا کتاب هم ما شاهد اتفاقی هستیم که خوددوستی به شخصیت‌های اصلی داستان یاداوری میکنه و جالب تر اینکه این موضوع فداکاری افراطی خانوم‌ها تو زندگی معطوف به زمان خاصی هم نیست به نظرم هنوزم خیلی‌ها این مدل از خودگذشتگی نشونه مادر خوب بودن و زن خوب بودن میدونن و تا وقتی این موضوع هست کتاب‌های خانم پیرزاد حرف برای گفتن دارن‌ای کاش رمان‌های بیشتری مینوشتن با این توضیح که این کتاب پر از اتفاقای هیجان انگیز و یهویی نیست و داره یه زندگی روزمره رو روایت میکنه که این روایت هر چند بی هیجان برای من خیلی جذاب بود. من از صدای خانم معتمد اریا هم خیلی لذت بردم و به نظرم خوب اجرا کرده بودن و کار بی نظیر اقای زارع که یه حال و هوای دیگه به کتاب میدادن
سمانه دینی
۱۴۰۲/۸/۲۹
زویای پیرزاد نازنین، مثل همیشه با قلمش جادو می‌کند. ما را در زندگی شاید معمولی شخصیت هایش غرق می‌کند. آنچنان که گویی خودمان آن تجربه‌ها را زیسته ایم. آنچنان که برای آن‌ها غصه می‌خوریم، با آن‌ها شاد می‌شویم، اشک می‌ریزیم و.... چه سِحری در قلمش دارد که ما را می‌برد به عمق زندگی‌ها، و با توصیف افراد، صحنه‌ها، خانه‌ها، تابلوها و... همه آن‌ها را مثل تصاویری زنده و پویا در جلوی خود می‌بینیم. کوچک‌ترین لحظات را لمس می‌کنیم، و حتی با در و دیوار خانه‌ی شخصیت‌ها آشنا می‌شویم. کتاب عادت می‌کنیم را بسیار دوست داشتم. داستان، پردازش شخصیت‌ها و همه و همه عالی بود. صدای خانم معتمدآریا دلنشین بود اما گاهی در مکث و فراز و فرود، اشتباهات قابل اغماضی داشتند. در کل، خواندن یا شنیدن این کتاب را توصیه می‌کنم.
Nahid Ghovanloo
۱۴۰۱/۶/۲
قلم خانم پیرزاد را خیلی دوست دارم، اما این داستان اصلا چیزی نبود که انتظار داشتم
منطق داستان درست نبود، چطور خانواده‌ای که تا این حد راجع به ازدواج مجدد سختگیر و متعصب است و آن را مایه آبروریزی میداند با داشتن دوست پسر موافق است و آن را مایه فخر و مباهات میداند و دنبال معرفی و پز دادن آن در محافل
و مهمانیهاست؟؟!!!!
صرفا شخصیت پردازی عالی و تعریف روابط انسانی را بسیار دوست داشتم
ای کاش روایت این کتاب را هم خانم مقدمی انجام میدادند، این جملات بریده و مکثها و اینکه هیچ احساس لطیف و زنانه‌ای در صدای خانم معتمدآریا نبود، از جذابیت داستان کاسته بود
این کتاب را یکبار گوش کردم اما "چراغها را من خاموش میکنم" را بارها گوش کردم و همچنان صدر لیست کتابخانه‌ام است
ممنون
مهسا دودانگه
۱۴۰۲/۱/۱۵
کتاب جالبی بود. حقایق زندگی روزمره‌ی یک زن مطلقه که در دهه‌ی چهل و پنجاه زندگی خویش است. کاملا حقایق زندگی یک خانم مطلقه‌ی فرزند دار را نشان داده و مادری دارد که بسیار یک دنده و لجباز و دیکتاتور است و حرف حرف خودش است
فداکاری یک زن را نشان می‌دهد که چه در برابر فرزند خویش و چه در برابر مادر خویش و
باید ایثار کند آن‌ها برایش تصمیم بگیرند. در این کتاب به خوبی مشکلات اجتماعی این زنان ا نشان داده واینکه بعضی زن‌ها حتی اگر موقعیت مالی خوبی داشته باشند از لحاظ عاطفی نمی‌توانند نه از طرف خانواده‌ی خویش و نه از فرزند خویش تامین شوند. همیشه فکر می‌کنیم پول حلال مشکلات است اما گاهی مشکلات از مشکلات مالی فراتر می‌شوند و متاسفانه غیر قابل حل شدن
ساناز امینیان
۱۴۰۲/۷/۱۷
با تشکر از خانوم پیرزاد.. اماکتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم بسیار زیباتر و ملموس تر بود... خسته نباشید به خانوم معتمد آریا اما متاسفانه ایشون نتونستن حس و صدای تمام شخصیت هارو منتقل کنند و بسیاری از جاهای داستان نمی‌دونستی کدوم شخصیت صحبت می‌کنه و کاملا متن رو یکنواخت میخوندن... آرزو نقش یک زن و و مهرطلب ایثارگر رو داشت که این توی زندگی این روزها بسیار دیده میشه با خامی ناپختگی ازدواج اول رو پایان داده و بعد سالها تصمیم به ازدواج مجدد میگیره بازم با خامی و ناپختگی تا اونجا که خبر ازدواج خودش رو توی مراسم ازدواج دوست دختر خودش به همه اعلام می‌کنه و باعث میشه کسی ازون عروسی لذت نبره
سعیده خوانساری
۱۴۰۲/۱۱/۱۹
سلام خدمت همه دوستان کتابراهی این کتاب خانم زویا پیرزاد هم برای من مثل زندگی بود زیبا، روان، آرام و دوست داشتنی من عاشق قلم ایشون هستم ولی هزار حیف که خانم معتمد آریا به هیچ وجه برای خوانش کتاب مناسب نبودند یعنی نه این کتاب به نظر من کلا صداشون به درد قصه گویی نمیخوره یعنی برای من تمام لذت کتاب بود همراه با رنج صدای ایشون قرار نیست حالا چون هنر پیشه‌ی خوبی هستند لزوما صدای خوبی هم داشته باشند بر عکس کتابهای دیگه‌ی این نویسنده با صدای سوگل خلیق و شبنم مقدمی عالی بودند به نظرم منهای صدای راوی که بسیار بد بود خود کتاب عالی بود خیلی دوستش داشتم،
رابعه نظرپور همدانی
۱۴۰۱/۶/۲۹
نیمه اول کتاب دوست نداشتم آرزو شخصیت اصلی محکم و کاربلد اما ناشی در تنظیم روابط و مدام دوستش شیرین با لودگی و کنایه باید رفتارهاش را تعدیل کند
اما نیمه دوم کتاب خوب بود از وقتی آرزو خوشحال شد اما چرا باز به خاطر دیگران به روال نچسب قبلی چسبید و عادت کرد؟ چرا آدمها بقیه را همانطور که خودشون دلشون
میخواد میخوان؟ چرا از خوشحالی دیگران استقبال نمیکنن؟ چقدر برخورد مادر و دختر و دوستش زننده شد و آرزو چه تخلیه‌ای کرد خودشو وقتی از فاجعه کودکیش گفت ولی باز هم مادرش خجالت نکشید
درضمن اجرای فاطمه معتمدآریا عزیز عالی بود مخصوصا وقتی آرزو با خودش حرف میزد
نسرين امينى
۱۴۰۱/۷/۱۵
کتاب را خیلى دوست داشتم، خانم زویا پیرزاد به قدرى روان مینویسند که میتوانى با شخصیت هاى داستان همزاد پندارى کنى، من احساس میکنم آرزو را از نزدیک میشناسم و با خلق و خویش آشنا هستم وقتى کتاب را شروع کردم دلم میخواست سریعتر جلو بروم ببینم دغدغه هاى آرزو کى تمام میشود و شاهکار اصلى که دلنشینى کتاب را و تکمیل میکنه صداى شیوا گیراى خانم فاطمه معتمد آریاست که گوشنواز گیراست و داستان را شیرینتر و جذابتر میکند من شخصاً خواندن این اثر جذاب را به رمان خوان‌ها توصیه میکنم
شاهین ف
۱۴۰۲/۴/۲۱
کتاب رو خیلی دوست داشتم. ادمهای جیب خالی پز عالی هم زیاد دیدم. بنگاه هم کار کردم. البته کار بنگاه به این اسونی که گفته بود نیست. ولی بچه‌های لوس و پر توقع همون‌طور هستن که گفته بود. و من اینو دیدم که بچه‌های طلاق از هر والدی که دور باشن به اون بیشتر احساس خوبی دارن و همونم ملاکی میکنن برای سنجش پدر ارتباط سابق و مادر که غلطه.
و امیدوارم یه روزی فیلمی از روی این کتاب ساخته بشه.
صدای خانم معتمد آریا هم که عالی.
زهرا ظاهری
۱۴۰۲/۸/۸
کتاب عزیزم، خیلی من دوسش داشتم، حالت روزمره بود و اصلاً فراز و فرود زیادی نداشت اما خیلی جزییاتش رو قشنگ گفته بود، موسیقی متن عالی، صدای معتمدآریا عالی‌تر، ۸ ساعت بود.
داستانم راجب آرزو یه زن ۴۱ ساله‌ست که از همسرش جدا شده و با مادر و دخترش زندگی میکنه. این دومین کتابی بود که از زویا پیرزاد گوش دادم، اولی که عالی بود اینم خوشم اومد و قلمش رو پسندیدم، شد بکی از نویسنده‌های محبوبم.
فاطمه خورشیدی
۱۴۰۲/۵/۱۷
خیلی خوب بود. شنیدن دغدغه‌های یک خانم ۴۰ ساله که به شدت از مادرش خشم داره و درگیر دغدغه‌های فرزندشه. به نظرم اصلن فمنیستی نبود. خانم‌ها و آقایان همیشه به هم نیاز دارند و باید این رو بپذیریم. حتی اگر این نیاز مالی و جسمی نباشه. خوانش خانم معتمد آریا فوق العاده بود. خیلی به کاراکتر اصلی میخورد. همیچنین موسیقی متن من رو میبرد دقیقا به همون لحظه رو روز و باعث میشد دقیقا با کاراکتر اصلی همدردی کنم.
مشاهده همه نظرات 122

راهنمای مطالعه کتاب صوتی عادت می‌کنیم

برای دریافت کتاب صوتی عادت می‌کنیم و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.