معرفی و دانلود کتاب صوتی سقوط
برای دانلود قانونی کتاب صوتی سقوط و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی سقوط
کتاب صوتی سقوط اثر آلبر کامو، رمانی فلسفی است که زاویههای پنهان درون انسان را به تصویر میکشد. این کتاب یکی از آثار مهم ادبی است که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد و در سال 1957 برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد.
کتاب صوتی سقوط (The Fall) روایتگر مردی است که از خود و فراز و نشیبهای زندگیش سخن میگوید و سقوط تدریجی خود را، گام به گام برای فردی ناشناس بیان میکند. آلبر کامو (Albert Camus) این اثر را با زاویه دید تک گویی بیرونی شرح میدهد و یکی از زیباترین کتابهای اوست که به صورت مونولوگ دوم شخص به نگارش درآمده است.
ژان باتیست کلمانس داستان زندگی و از دست دادن باغهای عدن در پاریس و تبعیدش به جهنمی از بورژواهای آمستردام را روایت میکند. او که روزگاری در پاریس وکیلی مشهور و موفق، و نمونهی انسانی درستکار و پاک دامن بوده است، اکنون بر این گذشته نگاهی هراسانگیز میاندازد و در پرتو ذهنی هوشیار، دروغ و دورویی خود و دیگران را افشا میکند. کلمانس ابتدا خود را فردی دانا و آگاه معرفی میکند که در پی یافتن معنای درست زندگی است. در ادامه تعریف میکند که در شبی که در حال رد شدن از پلی در پاریس بوده، زنی را میبیند که بصورتی غیرعادی به لبههای پل نزدیک شده است. او از کنار زن رد میشود و به او توجهی نمیکند. بعد از چند قدم، صدای برخورد چیزی با آب را میشنود، اما برخلاف همهی ارزشهایی که خود، ظاهراً، در طول اعترافاتش به آنها پایبند بوده، هیج کاری نمیکند. این اتفاق بر زندگی موفق او به عنوان وکیل تأثیر بسزایی میگذارد و از آن پس زندگی او دگرگون میشود.
این کتاب انسان را به سقوط اندیشه و مرز پالایش روح میرساند. ترس از قضاوت شدن یکی از ضعفهای اساسی کلمانس و موضوع اصلی رمان است. صدای خندهای که کلمانس میشنود، برای او نماد و حالتی از قضاوت شدن است. ترس او بیشتر مورد تمسخر دیگران واقع شدن، است. این ترس بر بیزاریاش از آمستردام میافزاید. البته صدای خنده میتواند اشاره به مضمون معصومیت داشته باشد. این صدا را اینگونه شرح میدهد: «به عنوان چیزی طبیعی و تا اندازهای خوشآیند که جهان را در مسیر درست قرار میدهد.» این مضمون معصومیت به سمتی میرود که بر کلمانس چیره گشته و او را ناراحت میکند، او به سمت سقوط از معصومیت میرود. در این جهان و در این زمان هیچکس نمیتواند خود را بیگناه بداند. تصویری که کلمانس از خود نشان میدهد ناگهان تصویر خود ما میشود. این کتاب کوچک آینهی تمام نمای روزگار ما و انسان امروز است.
در کتاب سقوط مخاطب با فلسفه پیچیدهای روبهرو میشود، اما با وجود کوتاه بودنش، به خوبی توانسته معنا و مفهوم عمیقش را بیان کند. ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالت دربارهی این اثر میگوید: «رمان سقوط زیباترین و فهمناشدنیترین کتاب کامو است.»
آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری، فرانسوی بود. پدر او فرانسوی فقیری بود که در الجزایر برزگری را پیشه خود ساخت. یک سال پس از این که کامو پا به این دنیای پرطلاتم گذاشت جنگ جهانی اول شروع شد و پدرش به جبهه رفت و در همان سالها جان خود را از دست داد. کامو در هنگام جنگ جهانی دوم اعدام «گابریل پری» را از نزدیک دید که این اعدام باعث شد حس شورش علیه آلمان و نازیسم در او زنده شود. یک سال بعد از آن عضو گروه مقاومت فرانسه شد و شروع به فعالیت روزنامهنگاری زیرزمینی کرد. وی در این گروه با جان پل سارتر آشنا شد. رابطه او با سارتر بعد از خروج او از حزب کمونیست کمرنگتر شد.
کامو یکی از نویسندگان بزرگ قرن 20 و نویسندهی کتاب معروف بیگانه است. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برنده جایزهی نوبل و همچنین اولین نویسندهی زادهی قاره آفریقا است که این عنوان را بدست آورده. وی در این سالها کتابهای پرفروش و فلسفی فرانسه یعنی «طاعون» و «انسان طاغی» را نوشت. دیگر آثار معروف او عبارتاند از: «مرگ خوش»، «آدم اول»، «تبعید و حکومت وجدان»، «تبعید و سلطنت» و... . او در سال 1960 و در سن 47 سالگی بر اثر سانحهی تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت و رمان «آدم اول» وی برای همیشه ناتمام ماند و نگارشش به پایان نرسید.
جملات برگزیده کتاب سقوط:
- بالاترین عذابهای بشر این است که بدون قانون محاکمه شود.
- شیرجههای نرفته گاهی کوفتگیهای عجیبی به جا میگذارند.
- هر افراطی. نیروی زندگی و در نتیجه درد و رنج را کاهش میدهد.
- سانسور همان چیزی را که نهی میکند به فریاد بلند اعلام میدارد.
- آدم خیال میکند با مرگ خود، زنش را تنبیه میکند، حال آنکه آزادیش را به او برمیگرداند.
- جنایت تنها در این نیست که دیگری را بکشی بلکه بیشتر در این است که خود زنده بمانی.
- مشکل زندگی بعضی از مردم در این است که چطور از دیگران کناره بگیرند یا لااقل با آنان بسازند.
- حکمی که درباره دیگران دادهاید سرانجام مستقیما باز میگردد و بر چهره شما میخورد و در آنجا ضایعاتی به بار میآورد.
- چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شدهام. به عبارت دیگر خودم را به حماقت زدم.
در قسمتهایی از کتاب صوتی سقوط میشنویم:
«برای من ماجرای مردی را نقل کردهاند که دوستش به زندان افتاده بود و او شبها بر کف اتاق میخوابید تا از آسایشی لذت نبرد که رفیقش از آن محروم شده بود. چه کسی آقای عزیز چه کسی برای ما بر زمین خواهد خفت؟»
«ما نمیتوانیم بیگناهی هیچ کس را تایید کنیم در صورتی که میتوانیم به طور قطع مجرمیت همه کس را مسلم بدانیم. هر انسان گواهی است بر جنایت همهی انسانهای دیگر. این است ایمان من و امیدواری من باور کنید ادیان از لحظهای که دم از اخلاق میزنند و با صدور فرمان تهدید میکنند به خطا میروند. برای خلق مجرمیت مکافات احتیاجی به وجود خداوند نیست. همنوعان ما با کمک خود ما برای این کار کفایت میکنند. شما از روز داوری الهی سخن میگویید. اجازه بدهید که با کمال احترام به این حرف بخندم. من بدون ترس و تزلزل در انتظار آن روزم: من چیزی را دیدهام که به مراتب از آن سختتر است من داوری آدمیان را دیدهام.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی سقوط |
نویسنده | آلبر کامو |
مترجم | پرویز شهدی |
راوی | علی دنیوی ساروی |
ناشر چاپی | نشر به سخن |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵ ساعت و ۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی |
عمیق و ظریف و شیرین سخن.
هم روانشناس است و هم جامعه شناس. هم نویسنده است و هم سیاست دان.
فرو میرود در درون ادمیزاد و بیرون میریزد هر انچه را که با چنگ و دندان سعی در پنهان کردنش داریم. فاش میکند هر انچه را که میخواستیم دیگران نفهمند و ندانند درباره مان. درباره و و پستیها حقارت هایمان. درباره خودخواهیها خودشیفتگی هایمان.
زیر نقاب هایمان پنهان میشویم و ادای شوالیههای قهرمانهای ادبیات را در میاوریم. ولی تقصیر از ما نیست. ما حقیرانی ناگزیریم. ناگزیر و ناگریز.
حتی به خود مسلط نیستیم از اسارت ژن و ناخوداگاه. از حصار به هم تنیده عرف و جامعه. ما محکوم به زندگی هستیم. چیزی که حتی نمیدانیم خود طلب کرده ایم یا همچون طوقی او به گردنمان آویخت؟
همین است که او زیستن را تاب نمیاورد. آن که عمیق ببینید نمیتواند بماند. معلوم است که نمیتواند. اینجا با این حجم از پوچی و خستگی و رنج.
به قول خودش: آب خیلی سرد است، ولی خیالمان آسوده باشد، حالا خیلی دیر است. همیشه خیلی دیر خواهد بود، خوشبختانه!!!
پرویز شهدی هم بهترینش را برای این کتاب گذاشته و نیز راوی! هیچ جز اویی چنین «ژان باتیست» نمیتوانست باشد.