معرفی و دانلود سریال صوتی رقص با عفریت - قسمت نهم: ذبح عفریت

معرفی سریال صوتی رقص با عفریت - قسمت نهم: ذبح عفریت

داستانی سراسر وحشت و هیجان! سریال صوتی رقص با عفریت - قسمت نهم نوشتهٔ مسعود داوود درمورد مردی به نام جمال است که بعد از روبه‌رویی با دوست قدیمی‌اش به مهمانی او دعوت می‌شود و بعد از آن اتفاقات ترسناک و عجیبی را تجربه می‌کند. این سریال صوتی هر دوشنبه به طور مداوم در کتابراه منتشر می‌شود.

درباره سریال صوتی رقص با عفریت:

ماجرا از جایی آغاز می‌شود که جمال مثل همیشه خسته و کلافه در حال رساندن بسته‌ای به دست مشتری بود که متوجه شد آن مشتری دوست دوران مدرسه‌اش، حمید است. آن دو بعد از سلام و احوالپرسی با هم شماره ردوبدل کردند. چند روز بعد حمید جمال را به مهمانی که در خانه‌شان برگزار می‌شد دعوت کرد و از او خواست به آنجا برود تا بتواند از طریق دوستان حمید شغلی پیدا کند. اما این تازه شروع ماجراهای وحشتناکی است که قرار است در آینده‌ای نزدیک تجربه کند ...

همان‌طور که می‌دانید یکی از محبوب‌ترین ژانرهایی که در بین مخاطبان بسیار موردتوجه می‌گیرد، ادبیات وحشت و داستان‌های ترسناک است. این ژانر شامل داستان‌های ترسناکی می‌شود که در بیشتر مواقع از تخیلات نویسنده سرچشمه می‌گیرند. در برخی اوقات نیز نویسندگان ایدهٔ اصلی داستان خود را بر اساس بعضی از مشاهده‌ها یا تجربیاتی که داشته یا آن‌ها را از زبان دیگران شنیده الهام می‌گیرد.

با خواندن و شنیدن داستان‌های ژانر وحشت ممکن است احساساتی مثل ترس، وحشت، انزجار یا تنفر را تجربه کنید. تابه‌حال داستان‌های ترسناک زیادی به قلم نویسندگان ایرانی نوشته شده‌اند که از بین آن‌ها می‌توان به سریال صوتی رقص با عفریت اشاره کرد. این سریال صوتی با قلم مسعود داوود و با صدای هیجان‌آور راوی آن به‌قدری جذابیت دارد که ممکن است با شنیدن آن نتوانید تنها در اتاقتان بخوابید!

سریال صوتی رقص با عفریت مناسب چه کسانی است؟

اگر به شنیدن داستان‌های ترسناک و هیجان‌آور علاقه دارید، این سریال صوتی مناسب شما است.

در بخشی از سریال صوتی رقص با عفریت می‌شنویم:

گوشیمو از جیبم درآوردم دیدم خاموشه. تلو تلو رفتم زدمش به شارژ. تا روشن شد چندتا پیام واسم اومد. نگاه کردم. دیدم چندتا تماس از دست رفته از طرف مادرم داشتم. همش دعا می‌کردم اتفاقی فقط واسه مادرم نیوفته. بلند شدم از خونه زدم بیرون سوار ماشین شدم. رفتم سمت خونهٔ مادرم. مدام زیرلب دعا می‌خوندم. بغض گلومو فشار می‌داد. یه سره خودمو به خاطر کارایی که کرده بودم سرزنش می‌کردم و فحش می‌دادم.

فهرست مطالب کتاب صوتی