معرفی و دانلود کتاب صوتی زوربای یونانی
برای دانلود قانونی کتاب صوتی زوربای یونانی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی زوربای یونانی
کتاب صوتی زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس شاهکاری از ادبیات مدرن یونان است و به عقیدهی بعضی اساساً یک رمان اتوبیوگرافی است و حاوی ماجراهاییست که بر خودِ کازانتزاکیس گذشته است.
رمان زوربای یونانی (Zorba The Greece) برخورد نزدیک و ملموسی است با زندگی، همراه با دو نگاه متضاد، نگاهی که گاه از منظر فلسفی و گاه بیواسطه و درآمیخته با روحِ آن به زندگی است.
راوی 35 سالهی داستان که در ابتدای کتاب به نوعی درگیر هویت خویش و سنجش حد و مرزهای فکریش است و در سراسر عمرش پیوسته از خلال کتابها و تاملات فلسفی و اخلاقی، به جهانِ پیراموناش نگریسته، با پیرمردی 60 ساله آشنا میشود به نام زوربا که هرگز تحصیل نکرده است.
زوربای یونانی، در واقع فردیست عامی که رفتارش پر است از کنشهایی که جنبه غریزی و حسی دارند و مبتنیاند بر شیوهای عملی که در اثر سفر و دنیا دیدگی و با تجربهی مستقیمِ زندگی به دست آمده است. البته هنوز هم آنطور که خودش اذعان میکند پر است از شور زندگی. اگر از معتقدات دینى و شوریدگى بىحد و پایانش نسبت به زن یا، به قول خودش، آن سرگرمى پایانناپذیر صرفنظر کنیم، مردى است بسیار توانا، اهل عمل و فرزانه.
رمان شرحی خواندنیست بر همسفر شدن این دو نگاه و گفتوگوهای میانشان، در خلال تجربهی زندگی در روستایی در جزیرهی کِرِت. مفاهیمی مانند زن، مذهب، قانون، وطنپرستی، خوشبختی، مرگ، کار، موسیقی و رقص که در خلالِ زندگی روزمرهی این دو شخصیت پیدا میشوند و ماجراها و تعارضات جذابی را پیش میبرند.
زوربای یونانی، داستانی است در ستایش از زندگی، طعنهای است گزنده به روشنفکران عزلت گزیده و موشهای کاغذخوار که میکوشند جهان را از لابه لای صفحات کتابها و تودهٔ در هم و برهمی از کاغذ سیاه ببینند و به درکش نائل شوند. اما زوربا میآموزاند که آن را با گوشت و خون خود حس کنید و الا چیزی جز «شبح» نخواهید دید.
هر کسی ممکن است این رمان را به عنوان یک رمان تربیتی بخواند، آموزش مرد جوان احساساتی برای ورود به جهان خشن قرن بیستم. رفاقت راوی با زوربا و شریک شدن او در طرحهای کسبوکار راوی، آن دو را در موقعیت استاد و شاگردی قرار میدهد. اما کازانتزاکیس در بیشتر رمانهایش و از جمله این رمان از داستان برای به نمایش درآوردن مسائل فلسفی بهره میبرد. شخصیتها آشکارا در مخمصههای هستیگرایی گرفتارند: انسان در تقابل با یک جهان بیمعنی، باید پایان را برای خود ایجاد کند یا بیاراده و بیهدف به سمت مرگ بیمعنی خود رهسپار شود.
در زوربای یونانی کازانتزاکیس به بررسی این وضعیت از طریق یک سری تضادها میپردازد، در درجه اول در شخصیتهایی که داستان را تشکیل میدهند. راوی جوان که به اسم رئیس میشناسیمش برای فرار از خشونت جهان در یک عقبنشینی به مطالعه و بررسی بودیسم میپردازد. اما در یک تصادف عجیب و غریب به وسیله یک شراکت تجاری با پیرمردی پر زرق و برق، افراطی و زمینی یعنی الکسیس زوربا پیوند میخورد.
نیکوس کازانتزاکیس (Nikos Kazantzakis)، شاعر و نویسنده یونانى، در شهر کاندیا دیده به جهان گشود. کودکیاش در دوران جنگهاى وطنپرستانه مردم کرت با ترکان عثمانى گذشت، همین روح قهرمانى است که در جاى جاى نوشتههایش دیده مىشود.
در آتن به تحصیل حقوق پرداخت. سپس به فرانسه، آلمان و ایتالیا سفرهایى کرده به مطالعه و تحقیق در ادبیات و هنرهاى زیبا پرداخت. متعاقبا با یکى از دوستانش، موسوم به گئورگ زوربا (همین دوست است که الهامبخش کتاب زورباى یونانى شده است) سرگرم استخراج معدن شد؛ ولى، چون در این کار با شکست مواجه گردید، مخبرى روزنامهها را پیشه کرد.
مجله تایم در بررسی سال ۱۹۵۳ خود از این رمان، آن را به درستی «داستانی بدون طرح اما با معنی» توصیف کرد و به نظر در مورد این کتاب این تعریف شایسته و کامل است.
نیکوس کازانتزاکیس که از او به عنوان غول ادبیات مدرن یونانی یاد میکنند در 9 سال مختلف نامزد دریافت جایزهی نوبل ادبیات شده بود. او در سال 1957 با اختلاف یک رای کمتر این جایزه را به آلبر کامو واگذار کرد. کامو بعدها گفته بود کازانتزاکیس سزاوار افتخاری صد برابر بیشتر نسبت به او بوده است. کازانتزاکیس در همین سال دیده از جهان فرو بست و علیرغم مخالفت اُسقف یونان که وی را مرتد خوانده بود، در زادگاهش شهر هراکیلتونِ جزیرهی کِرِت به خاک سپرده شد. نوشتهی روی سنگ قبر او چنین است:
«به هیچ چیز امیدی ندارم. از هیچ چیز نمیترسم. من آزادم»
مهمترین آثار وى عبارتاند از منظومه حماسى اودیسه (مشتمل بر 33000 بیت)، «باغ صخرهها»، «اولیس»، «مسیح»، «مسیح باز مصلوب»، «زورباى یونانى»، «آزادى با مرگ»، و «آسیز بینوا».
در قسمتهایی از کتاب صوتی زوربای یونانی میشنویم:
«... زوربا گفت: "زندگی سراسر دردسر است، ولی مرگ چنین نیست. اصلا میدانی زندگی کردن یعنی چه؟ یعنی اینکه کمرت را محکم ببندی و به دنبال دردسر بدوی."
باز هم ساکت ماندم. میدانستم که حق با زوربا است. واقعاً هم حق با او بود. اما جرئت نمیکردم این مطلب را بر زبان بیاورم. زندگی من در مسیری اشتباهی جریان یافته بود؛ به جای برخورد با مردم، مدام با خود حرف میزدم. گویی خود مشغول شده بودم. چنان به پستی گراییده بودم که اگر مخیرم میکردند که بین عشق ورزیدن با زنی و خواندن کتابی در باب عشق یکی را انتخاب کنم، مسلماً دومی را برمیگزیدم...»
«نخستین بار در پیرایِئوس با او مواجه شدم. من به این بندر رفته بودم تا با کشتی، خود را به کِرِت برسانم. تازه سپیده دمیده بود و باران میبارید. باد شدیدی میوزید و قطراتِ آب را تا کنار کافهی کوچکی که درهای شیشهای آن بسته بود، پرتاب میکرد. بوی سَلویِ دم کرده فضای کافه را پر کرده بود؛ تنفس مشتریان کافه، شیشههای در ورودی را تار میکرد زیرا هوای خارج سرد بود. پنج یا شش تن دریانورد که شب را در آن محل گذرانیده بودند، اینک در نیمتنههای چسبان و تکمهدارِ تیماجی خود فرورفته، ضمن آشامیدن قهوه یا سلوی، از ورایِ شیشههای بخارگرفتهی در ورودی کافه، چشم به دریا دوخته بودند...»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی زوربای یونانی |
نویسنده | نیکوس کازانتزاکیس |
مترجم | محمود مصاحب |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر چاپی | انتشارات نگاه |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۶ ساعت و ۷ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |