معرفی و دانلود کتاب صوتی خودت را انتخاب کن: شاد باش، درآمدی سرشار داشته باش، رویایت را زندگی کن

معرفی کتاب صوتی خودت را انتخاب کن: شاد باش، درآمدی سرشار داشته باش، رویایت را زندگی کن

کتاب صوتی خودت را انتخاب کن: شاد باش، درآمدی سرشار داشته باش، رویایت را زندگی کن نوشته‌ی جیمز آلتوچر، با ارائه راهکارهایی طلایی و مفید به شما کمک می‌کند تا کارمند بودن را کنار بگذارید و خود را در راه ایجاد شغلی که انتخاب کرده‌اید، قرار دهید و استراتژی‌های درآمدزایی حرفه‌ی خود را بیاموزید.

کتاب صوتی خودت را انتخاب کن: شاد باش، درآمدی سرشار داشته باش، رویایت را زندگی کن (Choose Yourself: Be Happy Make Millions Live the Dream) دقیقاً همین کارها را به شما آموزش می‌دهد.

جیمز آلتوچر (James Altucher) به عنوان نویسنده‌ای درخشان، سرمایه‌گذاری برجسته و کارآفرینی موفق، انواع و اقسام مطالعات موردی، مصاحبه‌ها و نمونه‌ها را به همراه ماجرای تاثیرگذار و در عین حال الهام‌بخش زندگی خودش، در این کتاب گردآوری کرده است تا راه شخصی شما را به سمت ایجاد دنیایی روشن و جدید، از دل بقایای جهانی قدیمی هدایت کند.

دنیا در حال تغییر و دگرگونی است. بازارهای اقتصادی به هم ریخته‌ شده‌اند، شغل‌ها از بین رفته‌اند و یا در حال از بین رفتن هستند. صنایع دچار اختلال شده‌ و درست در برابر چشمان ما دارند از نو به وجود می‌آیند. هر آن چیزی که به بهانه امنیت در پی آن بوده‌ایم، هر چیزی که فکر می‌کردیم امن است، دیگر این‌گونه نیست؛ نه تحصیلات دانشگاهی، نه وضعیت استخدام، نه بازنشستگی و نه دولت. همه چیز در حال از بین رفتن است. هر قسمتی از جامعه را که بنگرید، بیشتر مردم در حال از دست دادن موقعیت خود هستند. دیگر شخصی را پیدا نمی‌کنید که در پی استخدام شما، یا سرمایه‌گذاری در شرکت‌تان، یا قرارداد بستن با شما باشد. اکنون زمانش فرا رسیده تا مهم‌ترین تصمیم را در زندگی خود بگیرید و خودتان را انتخاب کنید.

با پیدایش ابزارها و نیروهای اقتصادی، انسان‌ها توانسته‌اند بدون هیچ‌گونه کمکی دست به کارآفرینی، کسب درآمدهای میلیون دلاری و دگرگونی دنیا بزنند. از خاکستر و بقایای سیستم ورشکسته اقتصادی، فرصت‌های نوینی در حال ظهور هستند تا موفقیت درونی حقیقی (شادی و سلامت شخصی) و نیز موفقیت بیرونی (کار رضایت‌بخش و ثروت) را ایجاد نمایند.

دوران شرکت‌های بزرگ که از آغاز تا پایان مراقب ما باشند به سر آمده است. این بدان معنی‌ست که ما می‌توانیم آن زندگی که برای خودمان می‌خواهیم را برگزینیم؛ اما چگونه می‌توان این کار را انجام داد؟ باید در همین لحظه حداکثر توان خود را به کار بگیرید. همین حالا است که باید جسور باشید.

آلتوچر در این کتاب، افرادی که هنوز در دنیای کارمندی زندگی می‌کنند را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. به گفته‌ی او آینده‌ی هر فردی در شکوفایی کارآفرینی و قبول ریسک سرمایه‌گذاری بر روی خود، انتخاب خود و شروع کاری است که او را تبدیل به کارآفرین کند. این کتاب موجب می‌شود تا شما قدم در راه موفقیت‌ها و شکست‌های شخصی آلتوچر و ایده‌های ثروت‌اندوزی او بگذارید. او طرز فکر شما را درباره‌ی کارتان به چالش می‌کشد و آن را تغییر می‌دهد.

اگر شما برای زندگی خودتان تصمیمات شجاعانه نگیرید، هیچ فرد دیگری این کار را برایتان انجام نمی‌دهد. بدانید که تنها یک راه وجود ندارد. مسیرهای بسیاری وجود دارند. کلیه راه‌ها از همین لحظه شروع می‌شوند. آیا برای این لحظه خودت را انتخاب کرده‌ای؟ آیا می‌توانی شجاع و نترس باشی؟

در بخشی از کتاب صوتی خودت را انتخاب کن می‌شنویم:

تمام افرادی که سر میز ما نشسته بودند را صدها بار به شکل وحشیانه‌ای طرد کرده بودند. من سر میز شام بودم، به همراه تعدادی از نویسنده‌هایی که از طریق سایت آمازون، خودشان کارهایشان را چاپ کرده بودند. همه‌ی آن‌ها در واقع خودشان را انتخاب کرده بودند. و همه‌ی آن‌ها، غیر از من، نویسنده‌ی ادبیات داستانی بودند که روی هم رفته بیش از صدها هزار نسخه از کارهایشان را فروخته بودند. کسی که روبروی من نشسته بود، همین اواخر حق امتیاز داستان‌های علمی تخیلی خود را به شرکت‌های فیلم‌سازی فروخته بود. خانوم دیگری هم بود که داشت روی مجموعه‌ای برای ادامه‌ی ماجرای کتاب قبلی‌اش «جوان غیرطبیعی» کار می‌کرد. آقایی بود که بیش از پانصدهزار نسخه از داستان‌های هیجان‌انگیز مختلف خود را فروخته بود. آقایی که کنار من نشسته بود در مجموعه کتاب‌های کودکانه‌ی خود، خیلی موفق عمل کرده بود.

همه‌ی آن‌ها یک وجه مشترک داشتند. در حالی که تلاش می‌کردند کار رویایی خود را انجام دهند، دست رد به سینه‌شان خورده بود، بعضی از آن‌ها صدها بار. همۀ آن‌ها یا نزدیک بود کار خود را رها کنند و نویسندۀ تمام‌وقت شوند و یا از قبل این کار را انجام داده بودند. همۀ آن‌ها خوشحال بودند و لبخند می‌زنند.

حالا اگر بعد از دفعۀ 39هم که آن‌ها را رد کردند، کار را رها می‌کردند و دیگر سراغ دفعۀ 40 هم نمی‌رفتند آیا باز هم لبخند می‌زدند؟ یا آن لحظه که تصمیم گرفتند و پیش خود گفتند من کنترل فرایند خلاقانه را در دست می‌گیرم و حتی آن‌جا که نگهبان‌ها به من می‌گویند جلوتر نمی‌توانی بروی باز هم متوقف نمی‌شوم، اگر در آن لحظه پشیمان می‌شدند، چه می‌شد؟
بسیار اتفاق افتاد که مرا متوقف کردند. مثلاً در یکی از کارهایم رئیسم به من گفت «دست از کار بر روی این مسأله بردار و روی کار اصلی خودت تمرکز کن».

یا آن زمان که می‌خواستم یک برنامۀ تلویزیونی بسازم و بفروشم و یک یا دو نفر مدیر تصمیم‌گیر بیشتر وجود نداشت و آن‌ها همیشه به‌دلایل سیاسی سد راهم می‌شدند. یا زمانی‌که می‌خواستم یکی از شرکت‌هایم را بفروشم و چند نفر تصمیم‌گیر وجود داشت که می‌توانستند آن چیز که در آن زمان فکر می‌کردم کل زندگی‌ام است را برایم بسازند یا نابود کنند. وقتی‌که می‌دانستم آن‌ها این قدرت عظیم را روی سرنوشت من دارند و احمقانه فکر می‌کردم که در برابر آن‌ها هیچ‌چیز در اختیار ندارم هر دفعه وحشت ترسناکی از صحبت با آن‌ها به سراغم می‌آمد. هر روز، در تمام جنبه‌های زندگی‌مان، به نوعی ما را رد می‌کنند.

فهرست مطالب کتاب صوتی