معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی جاودان
برای دانلود قانونی کتاب صوتی جاودان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی جاودان
کتاب صوتی جاودان اثر سید محمدعلی جمال زاده دربارهی مردیست که جنی شده و با پاشنهکش کفشش درگیر میشود، دوستش میخواهد به او کمک کند اما...
سید محمدعلی جمال زاده، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند. او نخستین مجموعه داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال 1300 خورشیدی در برلین منتشر ساخت.
جمالزاده را در کنار صادق هدایت و بزرگ علوی از پایهگذاران داستاننویسی معاصر و مدرن فارسی میدانند و داستان کوتاه «فارسی شکر است» از او به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به سبک غربی شناخته میشود. در سال 1355، محمدعلی جمالزاده، کتابخانه شخصی و درآمد حاصل از فروش کتابهایش را با سرپرستی هیات امنایی که تعیین کرده بود، به دانشگاه تهران واگذار کرد.
در قسمتی از کتاب صوتی جاودان میشنویم:
نمیدانستم چه جواب بدهم و از زور اوقات تلخی بنای ناسزاگویی را گذاشتم که زنیکه چرا آسودهام نمیگذاری، دلم میخواهد با خودم حرف بزنم. به کسی مربوط نیست، خواهشمندم این دلسوزیها را کنار بگذاری و بروی بخوابی...
پاشنهکش هم ساکت شده بود و کمکم خواب بر من غالب شد و به خواب رفتم. اما چه خوابی که پر بود از رویاهای وحشتانگیز پاشنهکش که به صورت کله کفچه مار درآمده بود و آن نخ قند مانند نیش تیزی از سوراخ دهانش بیرون آمده بود و میلرزید و میجنبید و سوت و صفیر میزد. از فرط هول و هراس از خواب پریدم و باز چراغ را روشن کردم در حالی که صدای هن هن نفسم بلند بود. دیدم پاشنهکش بیحرکت و بیصدا در همان جای خودش افتاده است و نوک ریسمان قند هم از سوراخش بیرون افتاده است. برداشتم بردم به همان میخ معهود دم در آویزان کردم و دوباره به تختخواب رفتم و این دفعه درست و حسابی پنج ساعت تمام یک تخت خوابیدم. فردای آن روز با همان پاشنهکش کفشهایم را پوشیدم و پی کار خود رفتم ولی جرأت نکردم قضیه را با احدی در میان بگذارم. یقین داشتم به ریشم میخندند.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی جاودان |
نویسنده | محمدعلی جمالزاده |
راوی | نیما نیک انجام |
ناشر صوتی | نشر ماه آوا |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲۲ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
این هم داستانی جالب بود. یه حس طنز خاص و خودمونی توی کتاب بود، که اون رو خیلی دوست داشتنی کرده بود، و همش دوست داشتی به مکالمه نقش اول داستان با لذت گوش بدی. عبارات مختلف محاصره ای، یا ضرب المثلهای اصفهانی، و همین طور جالبی غرلندهای داشت.
به نظر من کل داستان توی این قضیه تمرکز کرده بود که خیلی خوبه که بدونیم ما توسط داشته هامون توی این دنیا میتونیم محدود بشیم و برامون داشتن نگه داری آنها میتونه انرژی بر باشه! حالا اینجا جمال زاده پاشنه کش رو که میتونه توی همهی خونه هامون، و توی هر فرهنگ غربی و شرقی باشه، به صورت سمبولیک انتخاب کرده بود، ولی ما میتونیم اون رو به خونه، ماشین، طلا، و داشتههای لوکس خودمون تعمیم بدیم. به قول معروف؛ هرکه بامش بیش، برفش بیشتر … انگلیسیها هم بهش میگن؛! big head, big ache! بنابراین توی این داستان تلاش شده بود تا بگه که میتونیم دغدغههای اینچنینی روکنترل کنیم و اجازه ندیم که اونها به صورت جاودان بر ما کنترل داشته باشن. یعنی به عبارتی به جای اینکه اونها (زندگی) روی ما سوار بشه و ما رو فرسوده کنه، کا روی اون سوار باشیم و کنترل و ضماماش رو در اختیار کنیم بگیریم…
درکل کتاب دلنشینی بود. ممنون دوست عزیزم کتابراه…☘️