معرفی و دانلود کتاب صوتی تیراندازی در باک هد

معرفی کتاب صوتی تیراندازی در باک هد

کتاب صوتی تیراندازی در باک هد رمانی شنیدنی به قلم ناهید کبیری است. پایه‌ی اصلی این اثر عشقی نامتعارف میان مرد و زنی جوان در کشور آمریکاست. گفتنی است که نسخه‌ی صوتی این داستان را خود نویسنده قرائت نموده است.

درباره کتاب صوتی تیراندازی در باک هد:

ناهید کبیری به عنوان ایرانی‌ای که سال‌ها در کشور آمریکا ساکن بوده و مدت‌ها در هوای این کشور تنفس نموده، به خوبی توانسته از طریق دستمایه قرار دادن تجربه‌ی زیسته‌ی خود، یک اثر ادبی جذاب و قابل توجه خلق کند که در آن، دو فرهنگ شرق و غرب در تصادمی اجتناب‌ناپذیر با یکدیگر رویارو شده‌اند؛ این اثر تیراندازی در باک هد نام دارد.

بیشتر حوادث این رمان در ایران به وقوع می‌پیوندد، با این حال نقطه‌ی اوج روایت یا به تعبیری، حادثه اصلی داستان، در خیابانی موسوم به باک هد، واقع در آتلانتا (از ایالت‌های آمریکا) رخ می‌دهد؛ حادثه‌ای که عنوان کتاب، حاکی از خونبار بودن آن است!

ناهید کبیری در مصاحبه‌ای، مضمون اصلی داستان تیراندازی در باک هد را «خانواده» عنوان کرده بود؛ او همچنین گفته بوده که در اثرش نیم‌نگاهی نیز به موضوع تجارت اسلحه در آمریکا داشته؛ با این حال باید اذعان داشت که کتاب او بیش و پیش از هر چیز یک عاشقانه‌ی لطیف و زیباست؛ روایتی از عاشقی در گیرودار اندوه و غربت.

کتاب صوتی تیراندازی در باک هد مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به رمان فارسی قطعاً از گوش سپردن به کتاب تیراندازی در باک هد پشیمان نخواهند شد.

با ناهید کبیری بیشتر آشنا شویم:

وی در سال 1327 در شهر تهران به دنیا آمد. او نویسنده و شاعر است، اما سابقه‌ی کار ترجمه نیز دارد. کبیری فارغ‌التحصیل رشته‌ی علوم اجتماعی در مقطع لیسانس از دانشگاه تهران است. او همچنین، در ایالت جورجیای آمریکا دوره های بازیگری تئاتر و گریم را گذرانده است. از آثار وی می‌توان به این عناوین اشاره داشت: «پرسه در خیابان‌های سرد، انتخاب (ترجمه)، با دمپایی‌های لنگه به لنگه، پنجره‌ای کافی است تا آفتاب شود».

در بخشی از کتاب صوتی تیراندازی در باک هد می‌شنویم:

شکمم تازه کمی بالا آمده بود که خانه را خریدی. خانه روی تپه بود و خانه‌های دیگر با آن ارتفاع کوتاه و شیروانی‌های رنگی و فواره‌های آب و آن همه گل و گیاه، انگار نقاشی کرده بودند در دور و اطرافمان. ماشین‌ها تک و توک از خیابان پر از درختی که انتهایش پیدا نبود می‌گذشتند و آواز گنجشک‌ها و شاید ده‌ها پرنده‌ی دیگر، از آفتاب عبور می‌کردند و به خوشبختی‌مان نوک می‌زدند.

صدایم کردی که داخل خانه را باهم ببینیم. خانه البته خیلی قدیمی بود. اتاق خواب‌ها و سالن و آشپزخانه و حمامش جای کار داشت. پشت سر هم تکرار می‌کردی: «دوست داری؟ خوشت میاد؟»

چه باید می‌گفتم؟ نگاهت کردم تا بتوانم کلمه‌ای، جمله‌ای چیزی پیدا کنم که فرصت ندادی: «نگران وام و قسط بانک و این چیزا هم نباش. خودم همه چیزو درست می‌کنم...»

فهرست مطالب کتاب صوتی