معرفی و دانلود کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا

معرفی کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا

کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا نوشته‌ی استیون کرل، داستانی زیبا و جذاب درباره‌ی دو موش بازیگوش است که می‌خواهند برای شب کریسمس، درختی زیبا و شگفت‌انگیز تهیه کنند.

موضوع کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا (The Biggest Christmas Tree Ever) چیست؟

داستان این کتاب صوتی درباره‌ی دو موش جوان به نام‌های کلیتون و دزموند است که تصمیم گرفته‌اند با کمک یکدیگر درخت کریسمس خاصی را برای خانواده خود آماده کنند. آن‌ها دو شب را در کنار خانواده‌ی خود مراسم شکرگزاری می‌گیرند. فردای مراسم شکرگزاری به جنگل می‌روند تا درختی زیبا و منحصر به فرد پیدا کنند. پس از گشت و گزارهای بسیار با درختی بزرگ روبه‌رو می‌شوند. اما آن دو به تنهایی نمی‌توانند درخت را قطع کنند و به خانه ببرند.

اگر دوست دارید بدانید که عاقبت کار این دو موش بازیگوش چه می‌شود، این کتاب صوتی را بشنوید.

کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان 4 تا 8 سال که علاقه‌مند به داستان‌‌های آموزنده هستند، مناسب خواهد بود. شنیدن این کتاب صوتی به کودکان در جهت یادگیری مفهوم همکاری و همدلی در انجام امور کمک شایانی می‌کند.

استیون کرل را بیشتر بشناسیم:

استیون کرل در دانشگاه هاروارد به تحصیل پرداخت و در رشته‌ی تاریخ و ادبیات آمریکا فارغ التحصیل شد. او تصمیم گرفت به جای نویسندگی، به سمت ویراستاری برود و به جای آن که داستان خود را به نگارش درآورد، روایت دیگران را ارتقا دهد. اما درنهایت مجبور شد این کار را کنار بگذارد. پس از مدتی قلم را در دست می‌گیرد و خودش برای کودکان و هم برای بزرگ‌سالان آثار شگفت‌انگیزی می‌نویسد.

کرل برای کودکان حدود 100 کتاب به نگارش درآورد. هم‌چنین درباره‌ی تاریخ آمریکا آثار زیادی به یادگار گذاشته است. استیون کرول در سال 2011 به علت عوارض ناشی از جراحی دار فانی را وداع گفت. دو جایزه نویسندگی با عنوان استیون تا به حال اهدا شده که عبارت‌اند از: جایزه استیون کرل برای برترین متن کتاب کودکان مصور و جایزه نویسندگی استیون کرل که به یک دانش‌آموز شایسته در مدرسه سنت جوزف در برنز اهدا شد.

در قسمتی از کتاب صوتی بزرگترین درخت کریسمس دنیا می‌شنویم:

اون روز، دزمند هم با همین فکر توی سرش از خواب بیدار شد. کلیتون تا جایی که می‌تونست، با سرعت به مزرعه رفت اما تند راه رفتن براش خیلی سخت بود؛ به خاطر اینکه شکمش هنوز از غذایِ شبِ قبل پُر بود. وقتی که به مزرعه رسید، دیگه نفسی براش نمونده بود. به اطرافش نگاهی انداخت؛ کسی جز خودش اونجا نبود.

چند لحظه بعد، دزمند از راه رسید. اون هم مثل کلیتن، شکمش پُر بود و با سرعت حرکت کردن براش سخت بود. نفس عمیقی کشید و وارد مزرعه شد. کلیتن تلو تلو خوران از بینِ ردیفِ درخت‌ها رد شد. یک درخت خوب پیدا کرد، اما خیلی کوچیک بود. یکی دیگه پیدا کرد اما اون قوز داشت و بالاش کج بود. به درخت سوم رسید اما اون هم قد متوسطی داشت و شاخه‌هاش زیادی از هم فاصله داشتن. دزمند هم در حالی که به سختی بین درخت‌ها قدم میزد، مشکلِ مشابهی داشت.

فهرست مطالب کتاب صوتی