معرفی و دانلود کتاب صوتی بانو آمالیا
برای دانلود قانونی کتاب صوتی بانو آمالیا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی بانو آمالیا
کتاب صوتی بانو آمالیا دربرداندهی سه داستان جذاب و شنیدنی به نامهای «بازی پنهانی»، «مادریزرگ» و «بانو آمالیا» است که تمام خصوصیات و ویژگیهای داستانگویی و شخصیتپردازی السا مورانته را در خود دارد.
کاراکترهای زنانهای که السا مورانته در داستانهای خود میسازد، کاملا از صافی تفکر و ذهن زنانهی نویسنده عبور کرده و با پذیرش صفات و وجوهات دراماتیک خود در طی داستان برای مخاطبین به مرز باورپذیری و شکلگیری یک شخصیت کامل با تمام عادات و ویژگیهای حیرتآور زنانه رسیده است.
در کتاب صوتی بانو آمالیا (Donna Amalia) کاراکترها در طی داستان از خالقشان جدا شده و خود در کانالهایی که در طول روایت سیر میکنند آزادانه و آگاهانه واکنشهای خاصی انجام میدهند و دست به انجام یک سری فرآیندهای خلاقانه خارج از مسیر روایت داستان میزنند.
السا مورانته (Elsa Morante) در سال 1912 در رم چشم به جهان گشود و دوران کودکی بدی را طی کرد. از 13 سالگی برای مجلات و روزنامهها شروع به نوشتن کرد. در سن 18 سالگی خانواده و تحصیل را رها کرد و زندگی خود را صرف نوشتن کرد. وی در سال 1941 با آلبرتو موراویا، یکی از رماننویسان مشهور ایتالیا ازدواج کرد و در سال 1943 با او در اردوگاه فاشیست همراه شد. اولین رمان وی در سال 1948 چاپ شد و جایزه ویارجیو را کسب کرد، 9 سال بعد رمان جزیره آرتورو را منتشر کرد و سپس جایزه استرگا را دریافت کرد. مورانته پس از یک دهه سکوت پرفروشترین رمان خود را به نام «تاریخ» منتشر کرد. وی در سال 1983 به دلیل بیماری شکستگی استخوان ران، خودکشی کرد که ناموفق بود و در سال 1985 درگذشت.
در قسمتهایی از کتاب صوتی بانو آمالیا میشنویم:
«پاییز بود و دهکدهای که مقصدش بود در میان زمینهای خاکستری رنگی قرار داشت که برگ قرمز درختان همچون لکههایی تنک روی زمین آن پخش شده بود. خانههای خاکی رنگ آن، بامهای قرمز یا سیاه، بعضی سقف کوتاه داشتند و یک طبقه بودند و بعضی سقفشان بلند بود و مساحت بیشتری داشتند با پنچرههایی شبیه مزغل. در آن سوی همه پنجرههای پشتی خانهها شعلههای آتش به چشم میخوردند و از جادههای گلآلود آن...»
«درشکهای فرسوده و عجیب همیشه در میدان ایستاده بود. درشکهای که هیچ گاه کسی سوارش نمیشد. هر چند وقت یک بار، صدای ناقوس کلیسا، که ساعت را اعلام میکرد، چرت درشکه چی را پاره میکرد و به آنی چانهاش دوباره روی سینه میافتاد. گوشه میدان، نزدیک عمارت زردِ رنگِ رورفته شهرداری، از روی صورت مرمرین آب نمایی عجیبْ آب روان بود. ریشهای همچون لوله به هم تابیده مجسمه مثل مار دورش چنبره زده بود و نگاه چشمان بیرون جسته و بدون پلکش به مردگان میمانست. نزدیک به سه قرن میشد که آن سوی میدان، درست رو به روی شهرداری، عمارتی بنا شده بود؛ خانه اشرافیِ رو به ویرانیای که زمانی شکوه و جلالی داشت، اما اکنون از آن شکوه چندان باقی نمانده و خانه متروکه شده بود. نمای تزیین شده بیرونی در گذر زمان به رنگ خاکستری درآمده بود و نشان از حال خراب خانه داشت. مجسمههای متقارن فرشتگان محافظ خانه، که در آستانه در قرار داشتند، پوسته پوسته و کثیف شده بودند. برگها و گلهای طاق نصرت مرمری ریخته و روی دروازه بسته خانه کپک نشسته بود. عمارت هنوز مسکونی بود، اما صاحبانش که وارث نامی اشرافی و منسوخ بودند، به ندرت در انظار دیده میشدند. هر از گاهی پذیرای کشیش یا پزشک بودند و در این میان، گاهی اقوامشان از شهرهای دور سراغشان میآمدند و خیلی زود میرفتند.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی بانو آمالیا |
نویسنده | السا مورانته |
مترجم | صنم غیائی |
راوی | مریم جمالی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲ ساعت و ۲۶ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |