معرفی و دانلود کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو

معرفی کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو

کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو نوشتهٔ کاترین کمبلک دربارهٔ بچه‌ا‌ی به نام «اِما» است که منتظر به‌دنیا آمدن برادر کوچکترش است. ولی او خیلی ذوق دارد و دوست دارد بچه زودتر به دنیا بیاید.

موضوع کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو چیست؟

روزی که اِما قرار بود برادر دار شود، به مدرسه رفت و به همه دوستانش خبر داد که به‌زودی بچه‌دار می‌شود. هیچ‌کدام از دوستان اِما حرف او را باور نکردند. بعد از آمدن او به خانه از مادرش پرسید که چرا هیچ‌کس حرف او را قبول نمی‌کند؟ مادرش پاسخ داد به‌خاطر اینکه او قرار نیست بچه‌دار شود، بلکه این کار برعهده مادرش است و او باید فقط منتظر بماند تا برادر کوچکش به دنیا بیاید.

با این حال اِما برای ملاقات با برادر کوچکش خیلی ذوق دارد. او می‌داند که باید خیلی کارها کند و موقع آمدن او آماده باشد. باید لباس‌ها و اسباب‌بازی‌ها و وسایل جدید بخرند و خانواده‌شان قرار است خیلی شادتر شوند. اما روزهای انتظار خیلی طولانی هستند و اِما نمی‌داند چرا انقدر دیر می‌گذرد. زمان برای کودکان خیلی طول می‌کشد و با وجود بازی‌ها و تفریحات مختلف بازهم حوصله‌شان سر می‌رود. ولی بچه‌ها باید یاد بگیرند تا برای چیزهای خوب صبر کنند.

کتاب انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو (Waiting For a Baby Brother) از طریق روایت داستانی جالب و با زبانی ساده به کودکان صبر کردن و نحوه برقراری ارتباط با فرزند جدید را می‌آموزد. همچنین پدر و مادرهایی که قصد دارند بچه دیگری به دنیا بیاورند، می‌توانند با کمک آموزه‌های این کتاب، شیوه صحیح رفتار با فرزند بزرگ‌تر و رساندن این خبر به آن‌ها را بیاموزند.

کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان 3 تا 7 سال مناسب است. همچنین والدینی که قصد دارند به بچه‌های خود داستان‌های آموزنده بگویند، می‌توانند این کتاب صوتی را به همراه کودکشان گوش کنند.

در بخشی از کتاب صوتی انتظار برای به دنیا اومدن برادر کوچولو می‌شنویم:

اون شب دخترک با خوشحالی برای خواب آماده شد. حتی به داستانی که باباش داشت براش می‌خوند هم گوش نکرد چون توی رویای خودش بود.

توی رویاش، درختِ سفیدِ گیلاس میوه‌های قرمز داده بود. وقتی چشم‌هاش رو می‌بست، بچه‌ای رو میدید که آروم توی گهوارهٔ گرم و نرمی زیر درخت خوابیده. دهنِ کوچلوش هم مثل یک گیلاسِ خوشگل کوچولوی قلب شکل بود.

بعد از اون روز، هر غروب، اِما درحالی‌که توی رؤیای گیلاس‌هایی که قرمز و قرمزتر می‌شدن بود، به خواب می‌رفت.

اون هر روز صبح، با عجله نزدیک پنجره می‌رفت تا نگاهی به درخت گیلاس بندازه. یکی از همون روزها، متوجه شد که درخت دیگه مثل قبل سفیدِ سفید نیست. البته قرمز هم نبود.

فهرست مطالب کتاب صوتی