معرفی و دانلود کتاب صوتی آنانسی و لوبیا

معرفی کتاب صوتی آنانسی و لوبیا

کتاب صوتی آنانسی و لوبیا نوشته‌ی بابی نورفوک، داستانی درباره‌ی عنکبوت بازیگوش و کنجکاوی به نام آنانسی است. این کتاب کودکان را با چگونگی کاشت و رشد گیاهان آشنا می‌کند.

موضوع کتاب صوتی آنانسی و لوبیا (Anansi and the Pot of Beans) چیست؟

داستان درباره‌ی عنکبوتی به نام آنانسی است که در یکی از روزهای بهاری به دیدار مادربزرگش می‌رود چون مادربزرگ از او خواسته بود که برای کار در مزرعه و کاشتن لوبیا به کمکش بیاید. آنانسی شروع به کار می‌کند و دانه‌های قرمز رنگ لوبیا را درون حفره‌های کوچک زمین می‌ریزد. هوا به شدت گرم است. مادربزرگ برای آنانسی شربت شیرین و خنکی می‌آورد تا کمی از خستگی‌اش کاسته شود. سپس برای پختن ناهار مورد علاقه‌ی آنانسی یعنی لوبیا تند به آشپزخانه می‌رود، اما ظرف فلفل خالی بود و ...

بابی نورفوک را بیشتر بشناسیم:

بابی نورفوک (Bobby Norfolk) نویسنده‌ی محبوب و مجری برنامه‌های داستان‌گویی و نمایش کودک است. او افتخارات و جوایز بسیاری دریافت کرده و تعدادی از قصه‌‌هایش نیز جایزه‌ی طلای برگزیده والدین را کسب کرده است. او ابتدا کار خود را به عنوان یک استندآپ کمدین شروع کرد و سپس با مهارت‌های ویژه‌ای که داشت بازیگری و طنز را با یکدیگر ادغام نمود و به یک قصه‌گوی درخشان تبدیل شد.

کتاب صوتی آنانسی و لوبیا مناسب چه کسانی است؟

یکی از کارهایی که والدین، برای پرورش کودکان و تربیت ذهنی خلاق و کنجکاو آن‌ها انجام می‌دهند، روایت داستان‌های جذاب و آموزنده است. داستان‌هایی که کودکان را با چگونگی کاشت و رشد دانه‌ها و یا پخت غذاها آشنا می‌کند و آن‌ها را از اهمیت‌شان آگاه می‌کند. این کتاب صوتی نیز داستانی جذاب درباره‌ی غذایی به نام لوبیا است که شنیدنش به کودکان پیش‌دبستانی و دبستانی پیشنهاد می‌شود.

در قسمتی از کتاب صوتی آنانسی و لوبیا می‌شنویم:

آنانسی: اوووه چه بویی میاد! به‌به، مطمئنم که اگر چندتا لوبیا رو امتحان کنم مادربزرگ متوجه نمی‌شه.

قاشق مادربزرگ رو گرفت، توی قابلمه برد و پر از لوبیا کرد. فوت کرد و فوت کرد، اونقدر این‌کار رو انجام داد تا لوبیاها خنک شدند. بعد با خودش گفت: مادربزرگ به‌زودی می‌رسه و من نمی‌خوام گیر بیفتم برای همین لوبیاها رو توی کلاهم میزارم و مادربزرگ هیچ‌وقت نمی‌فهمه که کسی سر قابلمه‌ش رفته

آنانسی چند قاشقِ دیگه لوبیا توی کلاهاش ریخت. بعد در قابلمه رو گذاشت و یک‌دفعه صدایی از طرف مزرعه شنید.

آنانسی گفت: آهاااای آهاااای، حیوون‌های مزاحم از باغ مادربزرگم برین بیرووووووون.

عنکبوت دید که دسته‌ای از پرنده‌ها مشغول خوردن دونه‌های کاشته شده‌ی توی مزرعه بودند. حیوون‌های همسایه هم از دور دیده می‌شدند که با سروصدا سعی داشتند پرنده‌ها رو بترسونند. همین هم شد، پرنده‌ها با تمام سرعتشون از روی لوبیاها بلند شدند و به‌ طرف پنجره‌ی آشپزخونه هجوم آوردند.

فهرست مطالب کتاب صوتی