معرفی و دانلود کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان
برای دانلود قانونی کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان
کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان، روایتگر خاطرات روزانهی دختری است که در فاجعهی هولوکاست قربانی شد، او و خانوادهاش بیش از دو سال در یک اتاقک زیرشیروانی به صورت مخفیانه زندگی کردند و در نهایت توسط نازیها لو رفتند.
کتاب آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان (The Diary of a Young Girl)، در دستهی خاطرات تاریخی قرار دارد و تا امروز در چندین فهرست از بهترین کتابهای قرن بیستم قرار گرفته است. همچنین این اثر جایزهی پولیتزر را دریافت کرده و به بیش از 60 زبان مختلف جهان ترجمه شده است. تاکنون نمایشنامهها، فیلمها و سریالهای مختلف و روایات گوناگونی بر اساس این کتاب برجسته تهیه شده است. این کتاب ابتدا به زبان هلندی به نگارش درآمده است و سپس توسط پدر خانواده که تنها بازماندهی این حادثه بود، جمعآوری و منتشر شده است.
آن فرانک (Anne Frank)، از تاریخ 12 ژوئن 1942 تا اوت 1944، خاطرات خود را در دفترچهای که در تولد سیزده سالگیاش هدیه گرفته بود، نوشت. در ابتدا، نوشتن خاطراتش صرفاً جنبهی شخصی داشت. اما در یکی از روزهای سال 1944، یکی از اعضای حکومت در تبعید هلند، از رادیوی برون مرزی لندن ذکر کرد که میخواهد پس از به پایان رسیدن جنگ مستنداتی را که شاهدان عینی از عذابها و سختیهای مردم هلند در زمان اشغال آلمانیها نوشتهاند، گردآوری کند تا عموم مردم از آنها مطلع شوند؛ به عنوان نمونه به نامهها و خاطرات روزانه اشاره کرد.
سخنان اعضای حکومت در رادیو، آن فرانک را تحت تأثیر قرار داد و تصمیم گرفت که پس از به پایان رسیدن جنگ کتابی براساس خاطرات روزانهی خود چاپ کند. به همین خاطر خاطرات خود را مجدد بازنویسی و ویرایش کرد، متون آنها را اصلاح کرد، قسمتهایی را که گمان میکرد برای عموم جالب نیستند را حذف کرد و قسمتهای دیگری را از حافظهاش به آنها اضافه نمود و همزمان به نگارش خاطرات خود در دفتر اصلی ادامه داد. زمانی که جنگ به اتمام رسید و مرگ آن فرانک آشکار شد، اتو فرانک پدر او آرزوی همیشگی دخترش را که چاپ خاطرات در قالب کتاب بود را برآورده کرد.
در بخشی از کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان میشنویم:
هوا بدجوری گرم است. همه کلافه شدهاند. آنوقت من توی این گرما باید همهجا پیاده بروم. تازه حالا متوجه شدهام که تراموا چقدر خوب است، ولی ما یهودیها دیگر اجازه نداریم که از این وسیلة راحت استفاده کنیم و همین دو پایی را که داریم برایمان کافی تشخیص دادهاند. دیروز در وقت ناهار باید میرفتم پیش دندانپزشک در، یان لوکنسترات.
از مدرسه ما تا آنجا خیلی راه است. آن روز تماممدت روی صندلی خواب بودم. خوشبختانه مردم به علت گرما به آدم نوشیدنی تعارف میکنند. دستیار دندانپزشک واقعاً خیلی مهربان است. تنها وسیله حملونقلی که برای ما مانده، قایق مسافری است. صاحب قایق خطی، یوزف ایسرائیلکد ما را هرجا که بخواهیم میبرد. هلندیها چه تقصیری دارند که روزگار ما یهودیها اینقدر بد است.
ای کاش مجبور نبودم مدرسه بروم. در تعطیلات عید پاک دوچرخة مرا دزدیدند و پدر محض احتیاط دوچرخة مادر را پیش یکی از دوستان مسیحیاش امانت گذاشت. خدا را شکر که دیگر چیزی به تعطیلات تابستانی نمانده. تا یک هفته دیگر زجر و عذاب ما تمام میشود.
دیروز صبح اتفاق غیرمنتظرهای افتاد. موقعی که از پارکینگ دوچرخهها رد میشدم، کسی صدایم زد. سرم را برگرداندم و چشمم به پسر خوشقیافهای افتاد که عصر پریروز در خانه ویلما دیده بودم، و پسر دایی ویلما است. من همیشه فکر میکردم ویلما دختر خوبی است که البته همینطور است اما همهاش درباره پسرها حرف میزند و آدم را خسته میکند. پسرک با کمرویی آمد طرفم و گفت، من هِلو سیلبربرگم. کمی تعجب کرده بودم؛ نمیدانستم با من چهکار دارد. از من خواهش کرد که اجازه بدهم تا مدرسه همراهم بیاید. گفتم «تا جایی که راهمان یکی باشد.» و به راه افتادیم. هِلو شانزده سالش است و یک عالم داستان بامزه بلد است. امروز صبح هم دوباره منتظرم بود و فکر میکنم از این به بعد هم باشد.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی آن فرانک، خاطرات یک دختر جوان |
نویسنده | آن فرانک |
مترجم | شهلا طهماسبی |
راوی | راضیه هاشمی |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
ناشر صوتی | نشر ماه آوا |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۱ ساعت و ۵۳ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |