معرفی و دانلود کتاب صوتی آقای نویسنده
برای دانلود قانونی کتاب صوتی آقای نویسنده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی آقای نویسنده
کتاب صوتی آقای نویسنده نوشتهٔ الهام پدری، داستانی عاشقانه و جذاب درباره پسر فقیری به اسم «بهرام» را روایت میکند که بعد از مرگ خانوادهاش به تهران میآید تا شغلی پیدا کند. اما پس از مدتی متوجه میشود که استعداد عجیبی در نویسندگی دارد و این موضوع زندگیاش را به مسیری متفاوت میکشاند.
درباره کتاب صوتی آقای نویسنده:
بهرام به تنهایی زندگی میکند. والدین او از هم جدا شدهاند و مادرش به خارج از کشور مهاجرت کرده است. بعد از وقوع زلزله او تمام اعضای خانوادهاش را از دست میدهد. پس از آن تصمیم میگیرد کاری پیدا کند تا بتواند از طریق آن معاش کند. او مشاغل مختلفی مثل گارسونی را امتحان میکند. اما به دلیل علاقهٔ زیادی که به مطالعه دارد، شروع به نوشتن داستانهای کوتاه میکند و آنها را در مجلهای به چاپ میرساند.
بعد از اینکه بهرام معلم خصوصی میشود، اتفاقات عجیبی برایش میافتد که مسیر زندگیاش را بهکلی تغییر میدهد و او را به سمتوسویی متفاوت میکشاند. الهام پدری در کتاب آقای نویسنده سعی کرده رمانی اجتماعی با اتفاقات هیجانانگیزی خلق کند و با شخصیتهایی باورپذیر حس همذاتپنداری را در هر خوانندهای بیدار کند.
کتاب صوتی آقای نویسنده مناسب چه کسانی است؟
اگر به رمانهای عاشقانه فارسی علاقه دارید، از شنیدن این کتاب لذت خواهید برد.
در بخشی از کتاب صوتی آقای نویسنده میشنویم:
مهتاب کولهاش را روی دوشش انداخت و گفت: «من رفتم دانشگاه. کاری ندارید؟» مادر نگاهی به قد و بالای او انداخت و درحالیکه لبخندی بر لب داشت گفت: «امشب زود بیا. قراره برات خواستگار بیاد. پسر خوبیه. یه وقت از دستش ندیا.» مهتاب خداحافظی کرد و رفت. ساکم را روی دوشم گذاشتم و گفتم: «پس یادتون نرهها.» مادر سری تکان داد و گفت: «حالا بزار کار خواهرت درست شه بعد. واسه تو هم یه فکری میکنیم. تو حالا حالاها فرصت داری.» و با گفتن این جمله از جا بلند شد و به طرف آشپزخانه به راه افتاد. با بیقراری به دنبالش راه افتادم و گفتم: «شما به جای اینکه کار منو درست کنین، میگین که حالا حالاها وقت دارم؟ واقعا که.»
نگاهش را به من دوخت و درحالی که خودش بهتر از هر کسی دلیل اصرار مرا میدانست، با لبخندی بر لب و با محبت گفت: «چشم آقای عاشق!» گوهر خانم مادر شراره نگاه موشکافانهاش را به من دوخت و گفت: «حداقل در ماه یه بار به سفر برین.» آقا موسی پدر شراره، دستی به سبیل پرپشتش کشید و گفت: «نه خانم. من نمیخوام از حالا دخترم تک و تنها باشه.» پدرم غلامرضا با لحن ملایمی گفت: «قراره داوود بره یه باشگاه خارجی. حقوقش هم بیشتر میشه. رفاه شراره خانم هم بیشتر میشه.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی آقای نویسنده |
نویسنده | الهام پدری |
راوی | هانیه معینی |
ناشر چاپی | انتشارات یمام |
ناشر صوتی | انتشارات سخن آفرین گویا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۷ ساعت و ۹ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |